خطری به رنگ بنفش . پارت 3

خطری به رنگ بنفش


چند هفته بعد، ران و هانا پس از یک روز طولانی تصمیم می‌گیرند برای قدم زدن به کنار رودخانه‌ای خلوت بروند. آن شب، باد ملایمی می‌وزد و انعکاس نور ماه روی آب آرامش خاصی به فضا بخشیده است. ران که معمولاً ساکت و محتاط است، در حضور هانا خودش را آزادتر حس می‌کند.

هانا تصمیم می‌گیرد حقیقتی را که مدت‌ها در قلبش نگه داشته بود، به ران بگوید. او از گذشته‌اش می‌گوید، اینکه چگونه پدرش در یکی از نزاع‌های باندها از دست رفته و حالا او از نزدیک شدن به دنیای خطرناک ران می‌ترسد. اما در عین حال، احساس می‌کند ران برایش امنیتی را فراهم می‌کند که هرگز تجربه نکرده بود.

ران با شنیدن حرف‌های هانا، برای لحظه‌ای سکوت می‌کند. نگاهش را به رودخانه می‌اندازد و سپس می‌گوید: "من همیشه فکر می‌کردم که این دنیا فقط تاریکی داره، اما تو... تو مثل نوری هستی که به من نشون می‌ده هنوز امید هست."

این گفت‌وگو رابطه آن‌ها را عمیق‌تر می‌کند. ران تصمیم می‌گیرد که هر طور شده هانا را از خطرات دنیای خودش دور نگه دارد. اما سرنوشت همیشه درگیر تصمیم‌های ساده نیست؛ چرا که یک دشمن قدیمی ران، به زودی وارد ماجرا می‌شود و رابطه آن‌ها را به چالش می‌کشد.



خطری به رنگ بنفش (اشاره به چشمان ران)

#ران
#هایتانی
#بونتن
#انیمه
#توکیو_ریونجرز
دیدگاه ها (۰)

خطری به رنگ بنفش . پارت 4

خطری به رنگ بنفش . پارت 5

خطری به رنگ بنفش . پارت 2

خطری به رنگ بنفش . پارت 1

اسمی واسه این فن فیک ندارم پس همون ا/ت و ران و ریندو رو مینو...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط