عشق ناگهانی
عشق ناگهانی
پارت۱
ویوا/ت:
امروز از خواب بیدار شدم و از تخت بیرون اومدم.راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم
(من لی ا/ت هستم و تو سئول زندگی میکنم.
من از خانواده ی اشرافی هستم و یه دوست صمیمی به اسم کیم کارالی دارم)
از اتاقم اومدم بیرون یه آبی به دست و صورتم زدم و رفتم که صبحونه بخورم.
(ا/ت به طرف میز میره)
ا/ت:سلام مامان،سلام بابا
مامان بابای ا/ت: سلااام صبح بخیر دخترم
مامان ا/ت: خوب خوابیدی دخترم؟
ا/ت: آره
بابای ا/ت:راستی ا/ت آقای جئون ما رو امروز برای ناهار دعوت کرده
ا/ت: آقای جئون؟؟(با ناراحتی)آخه چرا بازم؟
بابای ا/ت:مگه حالا چی شده که اینجوری میکنی؟؟
ا/ت:(با ناراحتی)هیچی.
ویو ا/ت:
از سر میز بلند شدم و تشکر کردم و رفتم تو اتاقم.
میپرسین چرا انقدر ناراحت شدم؟؟
چون آقای جئون یه پسر مثل ما از خانواده اشرافه یه پسر داره به اسم جونگکوک. پسرش یه پرنس مغرور و سرده که ازش متنفرم به خاطر همین دوست ندارم ببینمش.با بیحالی رفتم تو اتاقم و زنگ زدم به کیم کارالی.(اونم اشرافیه)
مکالمه ا/ت و کارالی:
اینم از پارت یک
میدونم خوب نیست ولی اولین باره دارم فیک مینویسم.
شرایط:
لایک:۱۰
کامنت:۵
پارت۱
ویوا/ت:
امروز از خواب بیدار شدم و از تخت بیرون اومدم.راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم
(من لی ا/ت هستم و تو سئول زندگی میکنم.
من از خانواده ی اشرافی هستم و یه دوست صمیمی به اسم کیم کارالی دارم)
از اتاقم اومدم بیرون یه آبی به دست و صورتم زدم و رفتم که صبحونه بخورم.
(ا/ت به طرف میز میره)
ا/ت:سلام مامان،سلام بابا
مامان بابای ا/ت: سلااام صبح بخیر دخترم
مامان ا/ت: خوب خوابیدی دخترم؟
ا/ت: آره
بابای ا/ت:راستی ا/ت آقای جئون ما رو امروز برای ناهار دعوت کرده
ا/ت: آقای جئون؟؟(با ناراحتی)آخه چرا بازم؟
بابای ا/ت:مگه حالا چی شده که اینجوری میکنی؟؟
ا/ت:(با ناراحتی)هیچی.
ویو ا/ت:
از سر میز بلند شدم و تشکر کردم و رفتم تو اتاقم.
میپرسین چرا انقدر ناراحت شدم؟؟
چون آقای جئون یه پسر مثل ما از خانواده اشرافه یه پسر داره به اسم جونگکوک. پسرش یه پرنس مغرور و سرده که ازش متنفرم به خاطر همین دوست ندارم ببینمش.با بیحالی رفتم تو اتاقم و زنگ زدم به کیم کارالی.(اونم اشرافیه)
مکالمه ا/ت و کارالی:
اینم از پارت یک
میدونم خوب نیست ولی اولین باره دارم فیک مینویسم.
شرایط:
لایک:۱۰
کامنت:۵
۱۰.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.