خبرت هست دلم خسته توست

خبرت هست دلم خسته توست
دیرگاهیست که دلبسته توست

کوچه در کوچه ترا می جوید
چشم حیران به در بسته توست

شهرگویی که زبانیست خموش
پنجره ها همه وابسته توست

خسته گشتم نه ز غمخواری تو
خون دل خوردن من مهرفرو بسته توست

نکنم شکوه ز بیداد توای ماه جبین
بیخروشی زازل قصه سربسته توست
دیدگاه ها (۲۵)

تمام #شهر از #صدای ساز ام پر شده بود..هر کدام از #کوچه هایی ...

#من همین یک #نفس از جرعه ی جانم باقیست#آخرین ذره ی این #جام...

در دین #من#بوسیدنت قبل از #خواباز واجبات استدور که باشی...بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط