تمام شهر از صدای ساز ام پر شده بود..
تمام #شهر از #صدای ساز ام پر شده بود..
هر کدام از #کوچه هایی که راهی #تو میشد ، بوی عطر میداد.. تمام کبوتر ها به سرزمین من #کوچ کرده بودند...
تمام من درگیر صدای #نفس های تو بود...
اما من ، از خودم و از تو جایی میان #کوچه های_خاطره جامانده بودم...
جایی که تا لحظه لمسِ وصلِ تو هرگز نفسی برای زنده ماندنم نیست.
و باز ادامه دارد...
هر کدام از #کوچه هایی که راهی #تو میشد ، بوی عطر میداد.. تمام کبوتر ها به سرزمین من #کوچ کرده بودند...
تمام من درگیر صدای #نفس های تو بود...
اما من ، از خودم و از تو جایی میان #کوچه های_خاطره جامانده بودم...
جایی که تا لحظه لمسِ وصلِ تو هرگز نفسی برای زنده ماندنم نیست.
و باز ادامه دارد...
۵۸۴
۱۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.