فصل عشق خونین

فصل ۲ 《عشق خونین 》
پارت 66

موهایش و سفت موهایش را گرفت ... دردی بدی قلبش را گرفت و گریه هایش آروم شد پیشانی اش را تو هم برد قلبش از تپیدن دست برداشت و تیری تو قلبش فروع برده شد کم کم چشم هایش سیاهی میدید و رو زمین دراز کشید چندیدن دقایق نگذشت که از حال رفت .... صدا های شنید
سویون : اونی ...
با گریه سمت اونی خودش رفت و نشست سرش را رد پاهایش گذاشت و با دست های لرزوند گوشیش را برداشت و شماره جین را گرفت ...
بعد از چندیدن بوق صدا جین را شنید
جین : سویون یادی از ما کر...
سویون با گریه گفت
سویون : هیونگ ... اونی حالش خوب نیست ...بی هوش شده
جین : آروم باش سویون تو الان کجایی و سوی جانگ کجاست
سویون : اون رفت بیرون .. تو خونه هستم
جین : همین الان میام تو نگران نباش ..
________________ شب ساعت ۳ : ۱۰ دقیقه

سوی جانگ و سویون نگران جلو در اورژانس نشسته بودن ... تا اینکه جین
انتظار آن ها را به پایان رساند
سوی جانگ: خب حالش چطوره
جین نفس عميقی کشید
جین : خب بچه ها اول از همه آروم باشین و ات دچار ناراحتی قلبی گرفته
سویون : یعنی چی چجوری دچار ناراحتی قلبی شده
جین : توضیح اش سخته از شدت ناراحتی و غصه خوردن اینجوری شده باید تلاش کنیم جیمین رو فراموش کنه
سوی جانگ: محاله اونی هیچ وقت فراموشش نمیکنه
سویون : ببین با خودش چیکار میکنه
هر دو دارد اتاق شدن و سمته ات رفتن سوی جانگ کنارش رو تخت نشست و موهایش را کنار زد ...
سویون : رنگش خیلی پریده
سوی جانگ: درسته... برو کمی خوراکی چیزی بیار تا وقتی بیدار میشه
سویون : باشه
از اتاق خارج شد و همان زمان پلک هایش را باز کرد و به سوی جانگ خیره شد با صدا لرزوند گفت
ات : من کجام
سوی جانگ نگران زود گفت
سوی جانگ : اونی جونم خوبی ... تکون نخور من برم به جین بگم بیاد
زود از اتاق خارج شد و جین را دید که سمته اتاق آن ها می‌رفت
سوی جانگ: جین هیونگ اونی بیدار شده
جین سری تکون داد و همراه با سوی جانگ سمته اتاق رفتن
جین : رفیق بیدار شدی
ات : آره
جین : خب بزار ماینت کنم
گوشی دکتر را از رو گردنش برداشت و سمته ات رفت بعد از اینکه ات را معاینه کرد گفت
جین: فعلا که حالت خوبه ات ولی خیلی به قلبت فشار آوردی آخه چرا ات هم