عاشقنامدارویسرامین

#عاشق_نامدار_ویس_رامین
داستان عاشقانه ورامین
داستان آنجا آغاز می‌شود که پادشاه مرو موبد منیکان‌، در جشن بهاره به شه‌رو ملکه‌ی زیبا‌ چهره ای در غرب ایران (ماه آباد) ابراز علاقه می‌کند. شهرو اما خود را در خزان زندگی می‌بیند و با این بهانه خواستگاری شاه را رد می‌کند. شاه از او می‌خواهد که اگر زمانی صاحب دختری شد، دختر را به ازدواج او درآورد و شهرو که فکر نمی‌کرد، دوباره باردار شود، با شاه پیمان می‌بندد، ولی دست تقدیر برایش جور دیگری رقم زده شده بود.
پس از چندسال شهرو صاحب دختری شد و نامش را ویس گذاشت و اورا به دایه ای در سرزمین خوزان سپرد. دایه سرپرستی کودکی دیگر یعنی رامین برادر موبد منیکان را هم به عهده داشت. ویس به همدان برگردانده میشود
«شه‌رو» مادر ویس به‌ دلیل آن‌که دختر زیبای خود را در پی قولی که در گذشته‌ها داده بود، به عقد پادشاه پا‌ به‌ سن گذاشته مرو در نیاورد، اورا به یکی از فامیل نزدیک خود شوهر می دهد.
پادشاه مرو از این پیمان‌ شکنی خشمگین شده به همین روی ارتشی آماده کرده و بعد ار جنگ و پیروزی موبد، ویس را به‌ سوی مرو می‌برد.
میان راه پرده‌ی کالسکه‌ی ویس به کنار می‌رود و رامین با دیدن ویس زیبا روی، به او دل می‌بازد.
ویس که هیچ علاقه‌ای به همسر جدید خود «موبد» نداشت، مرگ پدرش را بهانه کرد و از هم‌ بستر‌ شدن با او سرباز می‌زند. در این میان دایه ویس در دوران کودکی، خود را به مرو می‌رساند.
دیدگاه ها (۱)

سنگاپور محض اطلاع

ایا کسی هست که ببیند یا ...

#بانوان_نامدار لاله حق وردیلاله حق‌وردی فیزیکدان ایرانی و بر...

#بانوان_نامدار مهرتاج رخشانیمهرتاج رخشان تهرانی (۱۲۶۰در تهرا...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط