ومر ما لقت من لم الهو

‏وأمّر ما لقيت من ألم الهوى
قرب الحبيب وما إليه وصول

كالعيس في البيداء يقتلها الظما
والماء فوق ظهورها محمول

‌از درد عشق آن‌چه تلخ‌تر یافتم
نزدیکی معشوق است و محالیِ وصال

همچون قافله‌ی شتری که در صحرا از تشنگی می‌میرند
در حالی که آب بر روی پشتشان حمل می‌کردند.🙂🫠



او
قند
روز
های
تلخ
من
است...🌱🥀


مهرِ.۱۴۰۳
۲:۲۲
دیدگاه ها (۱۰)

نه مرا با تو بودن آسان استنه توان گفتنت "وداع، وداع"عشق!ای ت...

‏چارلز بوکوفسکی:"مشکل اینجاست؛ می روند اما بدون خاطراتشان .....

در گلویم چون بغضدر سینه ام چون رازو در گوشم نجوای عاشقانه‌ای...

به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عیدپرستویی به ظهر به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط