خواهر در مرگ من افغان مکن شیون مزن

خواهر در مرگ من افغان مکن شیــون مَزن

ای برادر پیش خواهر حرفی از مــردن مزن

خواهرا آن کُهنه پیراهن که میـــــــــدانی بیار

یوسفا دیگر دم از آن پـــــــــــاره پیراهن مزن

خواهرا این آخرین بار است میــــدان می روم

از پی ام بیرون میا حرفی تو بــــا دشمن مزن

چونکه بر روی زمین میــــــــــافتم اندر قتلگاه

صبر کن، زاری مکن، بر چهره و بر تن مزن

چون به روی سینه ام دشمــــن نشیند صبر کن

ای برادر آتشم بر جـــــــــــان ازین گفتن مزن

چون سرم را از فـــــــقا دشمن کند خواهر جدا

لطمه بر رخـسار خود در پیش مرد و زن مزن

صبر کــــــن چون آتش اندر خیمه ها می افکند

کودکان را جمع کن یکجا، ولـــــــی شیون مزن

زینت آلات زنان را دشمنـــــــــــان خواهن بُرد

دخترانم را طلا بر گـــــــوش و بر گردن مزن

خواهرا چون تـــــــــــــازیانه میزنندت دشمنان

صبر کن هرگز مگو این ضربه ها بر من مزن

صبر کـــن اندر اسارت چون بردندت کو به کو

بر ملا گـــــــریان مشو افغان به هر برزن مزن
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
دیدگاه ها (۱۸)

جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیستبعداز تو آب آور بخواهم هیچ...

بزن مرا که یتیمم ، بهانه لازم نیست ...مرا که دانه اشک است دا...

.🔹 ❣ صبح و سلامی_به_مولا ❣ 🔹 ✋ باز هم روز من و عرض ادب ❣ محض...

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط