پارت اخر
ویو ات
دیدم لوکیشن یه باغ خیلی خوشگله اینا منو خر فرض کردن کجای اینجا شبیه بیمارستانه
یدفه دیدم جین از اون طرف داره میاد سمتم حالش خوب بود ؟
جین = ات طی این مدت من واقعا عاشقت شدم میشه بقیه زندگیت رو در کنار من بگذرونی ؟
برگام الان ازم درخواست ازدواج کرد؟
جین = با من ازدواج میکنی ؟
ات = بلهههه
جین اومد سمتم و منو بغل کرد و گفت
جین = دوست دارم
ات = ولی من دوست ندارم
جین = چیییییی؟
ات = عاشقتم
۳ هفته بعد از عروسی ( میدونم خیلی گشاده ولی شما به بزرگی خودت بیخیال شو )
ویو جین
امروز داشتم به کارم میرسیدم که جیهوپ بهم پیام داد
متن پیام = جین ات حالش خیلی بد شده و من دلیلش رو متوجه شدم اون دیگه فرشته نیست واسه همین تونستی باهاش ازدواج کنی و این یعنی اون الان قدرت هاشو نداره و رو به مرگه تو باید قدرت یه شیطان رو بهش بدی چون اون الان تبعید شده بخاطر تو
قلبم به درد اومد ولی از کی تبعید شده باید ازش بپرسم ولی الان باید برم بهش قدرت شیاطین رو بدم نمیتونم جای خالیشو تحمل کنم
( جین میره و قدرت یه شیطان رو بهش میده ات مدای بی هوش بود و این باعث نگرانی جین میشد تا اینکه ات بهوش میاد )
ات = جین ( بی حال )
جین = جونم جونم عشقم جاییت درد میکنه؟
ات = نه خوبم
جین = آخيش خیالم راحت شد
ات = ولی من چطوری هنوز زنده ام .........نکنه جین تو نگو که اون کاری که تو ذهنمه رو کردی
جین = دقیقا همون کارو کردم ....ولی تو چرا زود تر بهم نگفتی ؟
ات = میترسیدم خواستم خیلی پرویی باشه
جین = دیگه هرچی خواستی بدون تردید بهم بگو عشقم
ات = چشم راستی جین یادم رفت بهت یچیزی بگم
جین = چی ؟
ات = من حامله ام ( با ذوق )
جین = عرررررررررر یعنی دارم بابا میشم عرررررررررر وای که چه شیطانی بشه بچم شایدم فرشته بشه به هرحال هرچی باشه نینی کوچولو باباشه
ات = اره
خلاصه = ات و جین ۹ ماه بعد صاحب یه پسر کوچولو شدن و اسمشو سونگ هو گذاشتن و با هم به خوبی و خوشی زندگی کردن
دیدم لوکیشن یه باغ خیلی خوشگله اینا منو خر فرض کردن کجای اینجا شبیه بیمارستانه
یدفه دیدم جین از اون طرف داره میاد سمتم حالش خوب بود ؟
جین = ات طی این مدت من واقعا عاشقت شدم میشه بقیه زندگیت رو در کنار من بگذرونی ؟
برگام الان ازم درخواست ازدواج کرد؟
جین = با من ازدواج میکنی ؟
ات = بلهههه
جین اومد سمتم و منو بغل کرد و گفت
جین = دوست دارم
ات = ولی من دوست ندارم
جین = چیییییی؟
ات = عاشقتم
۳ هفته بعد از عروسی ( میدونم خیلی گشاده ولی شما به بزرگی خودت بیخیال شو )
ویو جین
امروز داشتم به کارم میرسیدم که جیهوپ بهم پیام داد
متن پیام = جین ات حالش خیلی بد شده و من دلیلش رو متوجه شدم اون دیگه فرشته نیست واسه همین تونستی باهاش ازدواج کنی و این یعنی اون الان قدرت هاشو نداره و رو به مرگه تو باید قدرت یه شیطان رو بهش بدی چون اون الان تبعید شده بخاطر تو
قلبم به درد اومد ولی از کی تبعید شده باید ازش بپرسم ولی الان باید برم بهش قدرت شیاطین رو بدم نمیتونم جای خالیشو تحمل کنم
( جین میره و قدرت یه شیطان رو بهش میده ات مدای بی هوش بود و این باعث نگرانی جین میشد تا اینکه ات بهوش میاد )
ات = جین ( بی حال )
جین = جونم جونم عشقم جاییت درد میکنه؟
ات = نه خوبم
جین = آخيش خیالم راحت شد
ات = ولی من چطوری هنوز زنده ام .........نکنه جین تو نگو که اون کاری که تو ذهنمه رو کردی
جین = دقیقا همون کارو کردم ....ولی تو چرا زود تر بهم نگفتی ؟
ات = میترسیدم خواستم خیلی پرویی باشه
جین = دیگه هرچی خواستی بدون تردید بهم بگو عشقم
ات = چشم راستی جین یادم رفت بهت یچیزی بگم
جین = چی ؟
ات = من حامله ام ( با ذوق )
جین = عرررررررررر یعنی دارم بابا میشم عرررررررررر وای که چه شیطانی بشه بچم شایدم فرشته بشه به هرحال هرچی باشه نینی کوچولو باباشه
ات = اره
خلاصه = ات و جین ۹ ماه بعد صاحب یه پسر کوچولو شدن و اسمشو سونگ هو گذاشتن و با هم به خوبی و خوشی زندگی کردن
- ۶.۲k
- ۰۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط