ویو میا
ویو میا
دست ا.ت و گرفتم و بردم اتاق تفنگم رو گرفتم رو سرش و گفتم : اگر طلاق نگیری میکشمت که ا.ت گفت : خیلی پست فطرتی
گفتم طلاق میگیری یا نه ؟
ا.ت : باشه طلاق میگیرم اما کاری میکنم مرغ های آسمون به حالت گریه کنن
ا.ت :
از اتاق رفتم بیرون و داد کشیدم من طلاق میخوام
کوک : چی میگی
ات : همین که شنیدی
وسایلمو جمع کردم و ریختم تو ساکم و از خونه زدم بیرون اینقدر گریه کرده بودم که هیج جارو نمیتونستم ببینم
**ماشین با سرعت خیلی زیاد خورد به ا.ت **
ویو کوک
داشتم با میا دعوا میکردم که از بیمارستان زنگ زدن بهم
کوک : بله
بیمارستان : شما همسر خانم هوانگ ا.ت هستید ؟
کوک : بله بله درسته چیزی شده ؟
بیمارستان : زود خودتونو برسونید
با میا سوار ماشین شدیم و به بیمارستان رفتیم
کوک : دکتر چیشده؟ ( نگران )
دکتر : خانم ا.ت حامله بودن و بچه اشون از بین رفت و خیلی خیلی متاسفم
کوک : چی ؟ چرا متاسفین؟
دکتر : خانم ا.ت فوت شدن
کوک : چیییییییی؟ گریه شدید
دکتر : فردا به سردخانه انتقالش میدیم و پس فردا خاکسپاری
دست ا.ت و گرفتم و بردم اتاق تفنگم رو گرفتم رو سرش و گفتم : اگر طلاق نگیری میکشمت که ا.ت گفت : خیلی پست فطرتی
گفتم طلاق میگیری یا نه ؟
ا.ت : باشه طلاق میگیرم اما کاری میکنم مرغ های آسمون به حالت گریه کنن
ا.ت :
از اتاق رفتم بیرون و داد کشیدم من طلاق میخوام
کوک : چی میگی
ات : همین که شنیدی
وسایلمو جمع کردم و ریختم تو ساکم و از خونه زدم بیرون اینقدر گریه کرده بودم که هیج جارو نمیتونستم ببینم
**ماشین با سرعت خیلی زیاد خورد به ا.ت **
ویو کوک
داشتم با میا دعوا میکردم که از بیمارستان زنگ زدن بهم
کوک : بله
بیمارستان : شما همسر خانم هوانگ ا.ت هستید ؟
کوک : بله بله درسته چیزی شده ؟
بیمارستان : زود خودتونو برسونید
با میا سوار ماشین شدیم و به بیمارستان رفتیم
کوک : دکتر چیشده؟ ( نگران )
دکتر : خانم ا.ت حامله بودن و بچه اشون از بین رفت و خیلی خیلی متاسفم
کوک : چی ؟ چرا متاسفین؟
دکتر : خانم ا.ت فوت شدن
کوک : چیییییییی؟ گریه شدید
دکتر : فردا به سردخانه انتقالش میدیم و پس فردا خاکسپاری
۲.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲