شبچله

#شب_چله

شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت

که محب صادق آنست که پاکباز باشد

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن

که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم

به کدام دوست گویم که محل راز باشد

چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی

تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد

نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم

که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد

دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی

که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد

قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران

اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد

#سعدی
دیدگاه ها (۲۹)

#سپندارمذگاندل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من   دیدی چ...

باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها راجشن می گیرد ...

#جشن_آذرگاندر نُهمین روز از آذرماه در گاهشمار زرتشتی که نام ...

زمین عروس شد و آسمان به حرف آمدچه شادباشی ازین خوب تر که برف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط