با شاخه گل رز قرمز که پشتش قایم کرده بود منتظرش بود د

٬٬با شاخه گل رز قرمز که پشتش قایم کرده بود منتظرش بود ، در خونش به صدا در اومد و بلند شد و سمت در قدم برداشت...

در روز باز کرد که با قیافه و هیکل گنده دوست چندین سالش روبه رو شد
' اوه نامی،تو اینجا چیکار می‌کنی
و بعد با لبخندی ادامه داد؛
' بیا داخل
''اومدم یکم دوستمو ببینم و برم.
گل رو گرفت سمت دردونش
''این برای یه دختر خوشگل مثله توعه
ذوق دختر به قدری واسش دلنشین بود...که متوجه نشد چجوری لبخند به لبش اومد
با داخل شدنش ات گفت:
'بشین تا برات یچیزی بیارم
خواست بره که زد تو سرش و سمتش برگشت
' عا یادم رفت، چی میخوری؟
''منتظر کسی بودی؟
دختر که تعجب کرده بود جواب داد
'نه...برم ببینم کیه
سمت در روانه شد، در رو باز کرد اما با کسی که دید تو بهت فرو رفت،درسته کسی بود که میدونست دوسش داره ولی دست رد به سینش زد
' جیهوپ تو...؟!
^سلام ات..خوبی؟
"تو اینجا چه غلطی میکنی ؟
^دلم‌میخواد به توام هیچ ربطی نداره نامی
نیومدم تورو ببینم...پس یا برو یا بشین همینجا حرفی نزن
ات گیج‌ و منگ لب زد :
' هی هی اینجا چخبره؟چرا شما دوتا...
با حرفی که جیهوپ زد ات بهش شوک وارد شد

با قلم @bts_ts
ronaa_21@
دیدگاه ها (۰)

^ات....ببین...میدونم دوسم نداری...ولی حداقل میشه...میشه که ج...

دختر به هردو نگاه کرد، دلش نمیومد دل هیچکدوم رو‌ بشکنه اما ی...

بچه هااا...یه همکاری کردم با یکی از فیک نویسای مورد علاقم......

ولی بالاخره ظهور کرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط