nariii

ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ …
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ…
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ …
ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ
… ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻗﺮﻣﺰ
… ﻭﻟﯽ ﺭﺍﺯﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ…
ﭼﻮﻥ ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ “ ﺧﯿﻠﯽ ” ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ
… ﻓﻘﻂ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ … .

nariii
دیدگاه ها (۵)

شب مهتابگاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...گاهی دلم برای باوره...

عادت کرده ام…به اینکه همیشه در بحرانهای زندگی ام…خودم هوای خ...

ملکه باشید؛جسارت این را داشته باشید که با دیگران فرق داشته ب...

ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :ﺍﺯ ﻫﺮ کسی، ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط