Part ...
Part ۳ خاص_شب#
ویو جونگ کوک•
وارد قصر شدیم که یهو تعداد زیادی از کارکنان مارو راهنمایی کردن و ما اول رفتیم تا به خاندان کیم سلام و ادای احترام کنیم.
ویو تهیونگ•
وارد شدن خاندان جئون رو اعلام کردن. نمیدونم چرا ولی وقتی اون پسر از خاندان جئون رو دیدم(منظورش جونکوکه) انگار استرس گرفتم و داشتم غرق سرد میکردم.
من چم شده بود لعنت به این احساس.
ویو جونگ کوک•
بدون توجه نگاه های تیز امگا ها و آلفا ها همراه پدرم و مادرم به سمت خاندان کیم راه افتادیم.تا پسر خاندان کیم یا همون شاهزاده خاندان کیم رو دیدم قلبم به لرزش افتاد و باعث شد رایحمو بی اراده آزاد کنم.
پ.ج:سلام جناب آقای کیم( تعظیم کوتاه)خیلی متشکرم که مارو به این مهمونی دعوت کردید.
پدر تهیونگ(پ.ت):سلام آقای جئون قابلی نداشت خیلی خوش آمدید.
من و مادرم هم سلام کردیم از اینکه نمیتونستم رایحمو کنترل کنم حس بدی داشتم.
ویو تهیونگ•
داشتم سلام میکردم که دستی روی بازوهام حس کردم و برگشتم دیدم که یهو...
ببخشید اگه کم شد❤️
ویو جونگ کوک•
وارد قصر شدیم که یهو تعداد زیادی از کارکنان مارو راهنمایی کردن و ما اول رفتیم تا به خاندان کیم سلام و ادای احترام کنیم.
ویو تهیونگ•
وارد شدن خاندان جئون رو اعلام کردن. نمیدونم چرا ولی وقتی اون پسر از خاندان جئون رو دیدم(منظورش جونکوکه) انگار استرس گرفتم و داشتم غرق سرد میکردم.
من چم شده بود لعنت به این احساس.
ویو جونگ کوک•
بدون توجه نگاه های تیز امگا ها و آلفا ها همراه پدرم و مادرم به سمت خاندان کیم راه افتادیم.تا پسر خاندان کیم یا همون شاهزاده خاندان کیم رو دیدم قلبم به لرزش افتاد و باعث شد رایحمو بی اراده آزاد کنم.
پ.ج:سلام جناب آقای کیم( تعظیم کوتاه)خیلی متشکرم که مارو به این مهمونی دعوت کردید.
پدر تهیونگ(پ.ت):سلام آقای جئون قابلی نداشت خیلی خوش آمدید.
من و مادرم هم سلام کردیم از اینکه نمیتونستم رایحمو کنترل کنم حس بدی داشتم.
ویو تهیونگ•
داشتم سلام میکردم که دستی روی بازوهام حس کردم و برگشتم دیدم که یهو...
ببخشید اگه کم شد❤️
- ۲.۱k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط