part ²

بعد مدت ها 😁

ویو ا.ت
از خواب قشنگم بیدار شدم رفتم سراغ گوشیم یه پیامک برای گوشیم اومده بود
(مواظب خودت باش )
جان منظورش چی بود راستش یخورده ترسیدم اما ولش حتما مزاحمه رفتم دستشویی و کارای لازم رو کردم و اومدم بیرون روتین پوستیمو انجام دادم موهام رو بالا بستم یه آرایش کوچولو هم کردمو رفتم پایین
+صبح بخیر
اما صدایی نشنیدم رفتم پیش بخچال یه نامه بود یخورده هم روش خون چکیده بود با ترس نامه رو خوندم
(ا.ت عزیزم مواظب خودت باش احتمال داره زنده نمونیم اما گوش کن پدر تو یک مافیا هستش و چند سال پیش از خانواده ی مین پول زیادی قرض کرد و نتونست پسش بده امروز به پدرت زنگ زدن گفتن پول هاشون رو پس بدیم پدرت گفت نمیتونه الان بده بهش گفتن یا پس میدی یا باید تو با پسرشون ازدواج کنی اما ما نذاشتیم تو با پسرشون ازدواج کنی بخاطر همین الان بهمون حمله کردن ما توی یکی از اتاقا قایم شدیم احتمال داره ما کشته بشیم اما تو اصلا با پسرشون ازدواج نکن از طرف مامانی )
ن چرا اصلا اتفاق افتاد من تازه رابطم با مامان بابام خوب شده بود 😭😭😭


پایان

شاید بپرسین چرا رابطه ا.ت با مامان باباش بد بود ؟ توی پارت بعد میگم


لطفا حمایت کنین
دیدگاه ها (۱۴)

حمایت کنین بعد پارت آپ میکنم

من اینجوریم 😁

بخدا یادم رفت ببخشید آخه از یک طرف ن کسی لایک میکنه و کامنت ...

۱ از ویورس ۲ اوکی ۳ چشم ۴ حتما

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط