جبههاقدام

جبهه_اقدام
بهشت جهنمی_ قسمت اول
صدای احمد، مصطفی را به سمت خودش می کشد. احمد مثل همیشه پر سروصدا و شلوغ است. درحالی که محکم با سیدمصطفی دست می دهد می گوید: "آقاسید! یه هیئت دوتا کوچه بالاتر هست هفتگی! پسرعموهاتونن!" مصطفی متعجب به احمد نگاه می کند. احمد می خندد: "منظورم اینه که سیدند. خیلی آدمای ماهی هستن... بریم یه بار هیئتشون؟" مصطفی میزند پشت احمد: "فعلا برو خونه مامانت نگران میشن. بعدا باهم حرف می زنیم...
ادامه داستان در لینک زیر
http://jebheeqdam.ir/node/217

@jebheeqdam
دیدگاه ها (۱)

#جبهه_اقدام🔸 پیتر کوئینگ،کارمند سابق بانک جهانی:افرادی در ای...

#جبهه_اقدامتلگرام و دورف تسلیم شدند تاریخ انتشار: 97/06/08ا...

خلاصه ای از بخش اول داستان روزهای با تو بودن...مسجد صاحب الز...

قرار بود برانداز باشی!!!چی شد؟! براندازوندنت؟!!@jebheeqdam

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط