ته راهرو تو اون اتاق کوچیکه یه دیوونه قشنگی هس خودش
ته راهرو ، تو اون اتاق کوچیکه ، یه دیوونه قشنگی هس ، خودش نمیدونه دیوونس فک میکنه عاقله طفلک . از دم غروب پریشون میشه ، هی می شینه گیس می بافه ، گیس کسی رو که نیس . ما به روش نمیاریم ، پاری وقتا تازه می شینیم پیشش به حرف زدن . یکی رو دوست داشته ، یارو دوسش نداشته . دیوونه شدن داره این ؟ فوفوله . جای ما بود که مرده بود لاکردار .
بش میگیم یارو ، بیا برو تو حیاط هوا بخور ، سرت مریضه . میگه بیرون ؟ برم بیرون ؟ بیرون کجاس ؟ همینجاس دنیا ، که نشستم گیس دلبر می بافم . ما به روش نمیاریم دلبر گذاشت و رفت ، دیوونه ها دلشون کوچیکه ، زود پیرمیشن با یه حرف .
چارشب پیشا دادیم این پرستار خوشگله دو تا بطری عرق سگی خریده از آرمن برامون . میخوایم یه شب ورداریم بریم تو اتاقش ، بشینیم مست کنیم ، هی با هم حرف بزنیم ، اون از دلبر بگه ، از غماش ، از بیکسی ، از دستای خالی ، از آغوش به درد نخور ، از شک به خودش ، از نداشتن ، از نتونستن ، از نشدن ، از گیجی قبل از خواب ، از دردای بعد از بیداری ، از تلوتلو خوردن وسط جماعت عاقل بی رحم ، از کتکای دنیا ، از دلبر ، از دلبر ، از دلبر . مام گوش کنیم ، هیچی نگیم ، دو تا قطره اشک بریزیم به نیت سبک شدن دل ، قربه الی الله . گریه مستی دیدی چه خوبه ؟ آبه رو آتیش .
میگساری و دیوونه بازی که تموم شد ، صب که شد ، خوابش می بره . اون وقت وامیسم بالا سرش میگم بیدار نشو از خواب آدم ساده ، خبری نیس تو بیداری . رفتن پرنده ها ، تنها موندی شاخه خشک خزون زده . همینجا بمون و بخواب ، کانهو نهنگ به گل نیشسته . بیدار بشی باز هوایی میشی ، می شینی به بافتن گیسای زنی که نیست .
درد داریم ما . درد . هی میگن آدم نمیشین ؟ عاقل نمیشین مرخص شین برین پی کار و زندگی ؟ هی میگن آبروی همه رو بردین . همینه آبرو ...!
.
#حمیدسلیمی
بش میگیم یارو ، بیا برو تو حیاط هوا بخور ، سرت مریضه . میگه بیرون ؟ برم بیرون ؟ بیرون کجاس ؟ همینجاس دنیا ، که نشستم گیس دلبر می بافم . ما به روش نمیاریم دلبر گذاشت و رفت ، دیوونه ها دلشون کوچیکه ، زود پیرمیشن با یه حرف .
چارشب پیشا دادیم این پرستار خوشگله دو تا بطری عرق سگی خریده از آرمن برامون . میخوایم یه شب ورداریم بریم تو اتاقش ، بشینیم مست کنیم ، هی با هم حرف بزنیم ، اون از دلبر بگه ، از غماش ، از بیکسی ، از دستای خالی ، از آغوش به درد نخور ، از شک به خودش ، از نداشتن ، از نتونستن ، از نشدن ، از گیجی قبل از خواب ، از دردای بعد از بیداری ، از تلوتلو خوردن وسط جماعت عاقل بی رحم ، از کتکای دنیا ، از دلبر ، از دلبر ، از دلبر . مام گوش کنیم ، هیچی نگیم ، دو تا قطره اشک بریزیم به نیت سبک شدن دل ، قربه الی الله . گریه مستی دیدی چه خوبه ؟ آبه رو آتیش .
میگساری و دیوونه بازی که تموم شد ، صب که شد ، خوابش می بره . اون وقت وامیسم بالا سرش میگم بیدار نشو از خواب آدم ساده ، خبری نیس تو بیداری . رفتن پرنده ها ، تنها موندی شاخه خشک خزون زده . همینجا بمون و بخواب ، کانهو نهنگ به گل نیشسته . بیدار بشی باز هوایی میشی ، می شینی به بافتن گیسای زنی که نیست .
درد داریم ما . درد . هی میگن آدم نمیشین ؟ عاقل نمیشین مرخص شین برین پی کار و زندگی ؟ هی میگن آبروی همه رو بردین . همینه آبرو ...!
.
#حمیدسلیمی
- ۶.۰k
- ۰۷ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط