پارت 2 : friend or love
پارت 2 : friend or love
ویو تهیونگ
تهیونگ _ بعد از چند دقیقه رسیدیم فرودگاه. به راننده گفتم.
ته : برو تو فرودگاه اگه ا.ت و دیدی واسش دست تکون بده و بگو از طرف من اومدی .
تهیونگ _ بعد عکس ا.ت و نشون راننده دادم.
ته: این عکسشه.
راننده: چشم .
تهیونگ _ راننده پیاده شد و من زنگ زدم به بابا ی ا.ت .
بوق.... بوق ..... بوق.....
( بابای ا.ت = ب ا.ت)
(با بابای ا.ت انگلیسی حرف میزنه)
ب ا.ت : الو ؟
ته : سلام
با.ت : سلام آقای کیم . حالتون چطوره ؟
ته: خوبم ولی یه سوال ازتون داشتم.
ب ا.ت : چیزی شده ؟
ته: نه ولی میخواستم بدونم ا.ت و باید ببرم خونه ی خودم یا هتل؟
ب ا.ت : لازم نیست شما کاری کنید تو زحمت می افتید. خودش میره هتل .
ته: ولی ا.ت مهمون منه اگه شما اجازه بدید میبرمش خونه ی خودم .
ب ا.ت : ولی دوست ندارم مزاحمتون بشه .
ته:اگه مزاحم بود که نمیبردمش خونه ام . پس خیالتون راحت جاش امنه.
ب ا.ت : ممنون .
ته : من دیگه قطع میکنم . خداحافظ.
ب ا.ت: خدا نگهدار.
تهیونگ_ گوشی و قطع کردم و به بیرون نگاه کردم که دیدم ا.ت و راننده دارن میان سمت ماشین ...............
........................................................
ویو ا.ت
ا.ت _رسیدیم فرودگاه و من از هواپیما پیاده شدم . خیلی استرس داشتم. رفتم چمدونم تحویل گرفتم و وایسادم یه گوشه . نمیدونستم باید چکار کنم. یکی داشت میومد سمتم.
؟:سلام
ا.ت : سلام .
؟: شما خانم ا.ت هستید؟
ا.ت : بله . شما؟
؟: من راننده ی آقای کیم تهیونگ هستم . خودشون تو ماشین منتظر شما هستن.
ا.ت : واقعا.؟
راننده: بله واقعا. اگه میشه سریع بریم چون آقای کیم نباید زیاد تنها بمونن براشون خطر ناک
ا.ت: چشم .
ا.ت_ سریع دنبال راننده حرکت کردم و از فرودگاه اومدیم بیرون. راننده به ماشینی اشاره کرد و گفت
راننده: آقای کیم داخل اون ماشین هستن.
ا.ت_ تا ماشین و دیدم دویدم سمتش . دل تو دلم نبود. یعنی بلاخره میتونم تهیونگ و ببینم؟
ادامه پارت بعد............
ویو تهیونگ
تهیونگ _ بعد از چند دقیقه رسیدیم فرودگاه. به راننده گفتم.
ته : برو تو فرودگاه اگه ا.ت و دیدی واسش دست تکون بده و بگو از طرف من اومدی .
تهیونگ _ بعد عکس ا.ت و نشون راننده دادم.
ته: این عکسشه.
راننده: چشم .
تهیونگ _ راننده پیاده شد و من زنگ زدم به بابا ی ا.ت .
بوق.... بوق ..... بوق.....
( بابای ا.ت = ب ا.ت)
(با بابای ا.ت انگلیسی حرف میزنه)
ب ا.ت : الو ؟
ته : سلام
با.ت : سلام آقای کیم . حالتون چطوره ؟
ته: خوبم ولی یه سوال ازتون داشتم.
ب ا.ت : چیزی شده ؟
ته: نه ولی میخواستم بدونم ا.ت و باید ببرم خونه ی خودم یا هتل؟
ب ا.ت : لازم نیست شما کاری کنید تو زحمت می افتید. خودش میره هتل .
ته: ولی ا.ت مهمون منه اگه شما اجازه بدید میبرمش خونه ی خودم .
ب ا.ت : ولی دوست ندارم مزاحمتون بشه .
ته:اگه مزاحم بود که نمیبردمش خونه ام . پس خیالتون راحت جاش امنه.
ب ا.ت : ممنون .
ته : من دیگه قطع میکنم . خداحافظ.
ب ا.ت: خدا نگهدار.
تهیونگ_ گوشی و قطع کردم و به بیرون نگاه کردم که دیدم ا.ت و راننده دارن میان سمت ماشین ...............
........................................................
ویو ا.ت
ا.ت _رسیدیم فرودگاه و من از هواپیما پیاده شدم . خیلی استرس داشتم. رفتم چمدونم تحویل گرفتم و وایسادم یه گوشه . نمیدونستم باید چکار کنم. یکی داشت میومد سمتم.
؟:سلام
ا.ت : سلام .
؟: شما خانم ا.ت هستید؟
ا.ت : بله . شما؟
؟: من راننده ی آقای کیم تهیونگ هستم . خودشون تو ماشین منتظر شما هستن.
ا.ت : واقعا.؟
راننده: بله واقعا. اگه میشه سریع بریم چون آقای کیم نباید زیاد تنها بمونن براشون خطر ناک
ا.ت: چشم .
ا.ت_ سریع دنبال راننده حرکت کردم و از فرودگاه اومدیم بیرون. راننده به ماشینی اشاره کرد و گفت
راننده: آقای کیم داخل اون ماشین هستن.
ا.ت_ تا ماشین و دیدم دویدم سمتش . دل تو دلم نبود. یعنی بلاخره میتونم تهیونگ و ببینم؟
ادامه پارت بعد............
۶.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.