سناریو هری پاتر
سناریو درخواستی
وقتی بهشون میگی یه مدت از هاگوارتز میرم اما بعدش میگی شوخی کردم
هریپاتر
ات:هری
هری:جانم؟
ات:یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
هری:نه بگو
ات:خب من یه مدت دارم از هاگوارتز میرم
هری:چی؟چرا؟کی؟برای چی؟
ات؛هری آرام باش فقط یه شوخی ساده بود ولی ریاکشنت خیلی باحال بود
هری:آخ قلبم یه لحظه ایستاد دیگه این کار رو نکن
دراکو مالفوی
ات:دراکو یه چیزی میخوام بهت بگم هول نکن باشه؟
دراکو:بگو چیشده. پاتر اذیتت کرده
ات:نه راستش میخوام یه مدت از هاگوارتز برم
دراکو:کجا میری هر جا میری منم باید با خودت ببری
ات:شوخی کردم بابا من همین جا میمونم
دراکو:دیگه از این شوخی های بیمزه نکن
تام ریدل
ات:تام
تام:هان؟
ات:یه جانم یه عشقم چیشده نمیگی؟
تام:حالا بعدا چیکار داشتی
ات:من دارم از هاگوارتز یه مدت میرم
تام:ات انقدر دروغ نگو من که میدونم تو داری دروغ میگی برو به یکی دیگه رو با این دروغات خر کن
ات:از کجا فهمیدی؟
تام:چون هروقت دروغ میگی حالت چشمات عوض میشه
متیوریدل
ات داره لباساشو جمع میکنم که ادای رفتن رو در بیاره
متیو:ات کجا میری؟
ات:یه مدت دارم از هاگوارتز میرم بعدا میبینمت فعلا خداحافظ
متیو:وایستا وایستا خانوم خانوما شما هیج جایی نمیرید فهمیدی؟ اگه هم بخوای بری منم باید بیام
ات:متیو واقعا فکر کردی دارم میرم؟
متیو:شوخی بود؟
ات:آره
متیو:منم میدونم چجوری شوخی کنم فقط منتظر باش خانم ات
تئودورنات
یکی از دوستای ات:ات پروفسور دامبلدور کارت داره برو پیشش
ات:باشه ممنونم
تئو:چرا قراره بری پیشش؟
ات:(به دروغ میگه)ای وای انگار یادم رفته بود بهت بگم
تئو:چیرو؟
ات:قراره یه مدت از هاگوارتز برم بخاطر همین دامبلدور کارم داره
تئو:یعنی چی تو میری منم باهات میام
ات:نه بابا باهات شوخی کردم سرکارت گذاشتم
تئو:یه بار دیگه شوخی کنی من میدونم و تو
ات:چشم
تئو:ولی جدا از شوخی دامبلدور چیکارت داره
ات:فکر کنم فهمیده دیروز رو صندلی معلم سوزن گذاشته بودم
تئو:بیا با هم بریم ازت دفاع کنم
بقیه اش تو پست بعد🙂
وقتی بهشون میگی یه مدت از هاگوارتز میرم اما بعدش میگی شوخی کردم
هریپاتر
ات:هری
هری:جانم؟
ات:یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
هری:نه بگو
ات:خب من یه مدت دارم از هاگوارتز میرم
هری:چی؟چرا؟کی؟برای چی؟
ات؛هری آرام باش فقط یه شوخی ساده بود ولی ریاکشنت خیلی باحال بود
هری:آخ قلبم یه لحظه ایستاد دیگه این کار رو نکن
دراکو مالفوی
ات:دراکو یه چیزی میخوام بهت بگم هول نکن باشه؟
دراکو:بگو چیشده. پاتر اذیتت کرده
ات:نه راستش میخوام یه مدت از هاگوارتز برم
دراکو:کجا میری هر جا میری منم باید با خودت ببری
ات:شوخی کردم بابا من همین جا میمونم
دراکو:دیگه از این شوخی های بیمزه نکن
تام ریدل
ات:تام
تام:هان؟
ات:یه جانم یه عشقم چیشده نمیگی؟
تام:حالا بعدا چیکار داشتی
ات:من دارم از هاگوارتز یه مدت میرم
تام:ات انقدر دروغ نگو من که میدونم تو داری دروغ میگی برو به یکی دیگه رو با این دروغات خر کن
ات:از کجا فهمیدی؟
تام:چون هروقت دروغ میگی حالت چشمات عوض میشه
متیوریدل
ات داره لباساشو جمع میکنم که ادای رفتن رو در بیاره
متیو:ات کجا میری؟
ات:یه مدت دارم از هاگوارتز میرم بعدا میبینمت فعلا خداحافظ
متیو:وایستا وایستا خانوم خانوما شما هیج جایی نمیرید فهمیدی؟ اگه هم بخوای بری منم باید بیام
ات:متیو واقعا فکر کردی دارم میرم؟
متیو:شوخی بود؟
ات:آره
متیو:منم میدونم چجوری شوخی کنم فقط منتظر باش خانم ات
تئودورنات
یکی از دوستای ات:ات پروفسور دامبلدور کارت داره برو پیشش
ات:باشه ممنونم
تئو:چرا قراره بری پیشش؟
ات:(به دروغ میگه)ای وای انگار یادم رفته بود بهت بگم
تئو:چیرو؟
ات:قراره یه مدت از هاگوارتز برم بخاطر همین دامبلدور کارم داره
تئو:یعنی چی تو میری منم باهات میام
ات:نه بابا باهات شوخی کردم سرکارت گذاشتم
تئو:یه بار دیگه شوخی کنی من میدونم و تو
ات:چشم
تئو:ولی جدا از شوخی دامبلدور چیکارت داره
ات:فکر کنم فهمیده دیروز رو صندلی معلم سوزن گذاشته بودم
تئو:بیا با هم بریم ازت دفاع کنم
بقیه اش تو پست بعد🙂
۱۱.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.