و از تمام تو
و از تمام تو ...
تنها "شب" برایم مانده است ...
و چشم هایم ...
که خیالت را بهم می بافند ...
در این تاریکی ...
نمی توان رمان های عاشقانه خواند ...
و آرام گرفت ...
از چشم های سیاهم ...
همین بر می آید ...
که پشت پلک هایم پنهانت کنم ...
گریه کنم ...
گریه کنم ...
گریه کنم ...
تنها "شب" برایم مانده است ...
و چشم هایم ...
که خیالت را بهم می بافند ...
در این تاریکی ...
نمی توان رمان های عاشقانه خواند ...
و آرام گرفت ...
از چشم های سیاهم ...
همین بر می آید ...
که پشت پلک هایم پنهانت کنم ...
گریه کنم ...
گریه کنم ...
گریه کنم ...
- ۳.۲k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط