رفتنت از من

رفتنَت از من ...

آدم ِ دیگـری ساختـه است ...

از من ...

تویی بدون لبخند ...

از من غمـی خالص ...

اشکـی دل شکسته ...

از من تویی که رفتـه ...

از من سکوتـی غمگـونه ساختـه است ...

دیگـر شبیه گذشته نیستم ...

هیچ چیز مثل سابق نیست ...

تکه تکه ام ...

کسی باور نمی کند ...

هر صبح باید ...

تمام تکه هایم را جمع کنم ...

سعی کنم زنده بمانم ...

تو اما ...

به استخوانم زده ایی ...

دلم از تو نـه ، از خودم پر است ...

باید بروم ...

به جایی دور تر از دورِ نبودنت ...

جایی که ...

با هر صدایی سر برنگردانم ...

دور تر از دورِ تو ...

کنج دلتنگی ...

همان دور ترین احساسِ بودن ...

جایی شبیهِ نبودن ...
دیدگاه ها (۱۴)

مینشینم کنجی ...به دور ترین نقطه ی دنیا ...خیره میشوم ...کوچ...

و از تمام تو ...تنها "شب" برایم مانده است ...و چشم هایم ...ک...

مـیدانـم بـرای مـن نیستــی . . .امــــا . . .دلـی کــه تنگــ...

هر چه بگذرد ...سکوت پشتِ اشکِ چشم هایم ...نمیشکـند ...دیگـر ...

حالا آن‌جای شب است که کمی به تو فکر می‌کنم و درد به کتف چپم ...

army_aa is talking:📜: سطر اول داستان ما....Part 18یک دوره‌ای...

دوپارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات: تمومش کن فقط تمومش کن....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط