اما

اما

نمی دانی

چه شب هایی سحر کردم

بی آنکه یک دم

مهربان باشند با هم پلک های من

در خلوت خواب گوارایی ..

#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۱)

گرچه او هرگز نمیگیرد زحال ما خبردرد او گیرد خبر هر شب ز سر ت...

با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم ماتی خود ز تودر بازی اول دی...

درماندگی یعنیتو اینجاییمن هم همین جایمولی دورمتو اختیارِ زند...

‌ناز تو را با بوسه فقط می‌توان کشید ..#سیاوش_محرابی

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

سخت افسوس میخورم برای تمام روز هایی که بی تو ...گذشتندوتمام‌...

🌱🍒دلم دلتنگ باران است و باران هم نمی باردگمانم هیچ کس اینجا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط