خر را رها کردیم پالان را چسبیدیم

خر را رها کردیم پالان را چسبیدیم
این روزها دو اتفاق ناگوار با هم همزمان شد داستان توهین عمو های فتیله به شعور مردم آذری و داستان توهین عمو های خودرو ساز به شعور یک ملت هفتاد میلیونی، اما براستی کدام توهین آمیز تر است!!!
چرا رگ گردن کسی از داستان دوم ورم نکرد؟ چرا برای این کلاهبرداری کسی پلاکارد دست نگرفت و تجمع نکرد؟
من اما یاد کودکی ام افتادم وقتی حواسمان را پرت میکردند تا شربت تلخ به خوردمان بدهند چه بسا امروز هم این اتفاق در حال انجام است حواسمان پرت چیز دیگریست تا کلاه راحتتر سرمان فرو رود!!
براستی ما را چه شده؟؟؟
شوخی قابل بخشش را گناه کبیره می انگاریم و گناه کبیره را لطف و سخاوت مسئولین!!!


nariii
دیدگاه ها (۱۱)

دلم به حال پروانه‌ها می‌سوزدوقتی چراغ را خاموش می‌کنمو به حا...

ﻣﻴﮕﻮﯾﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﺧﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ، ﺗﺎ ﺑﻪﺩﺍﻧﺎﻳﯽ ...

واقعا زیباااااااااااست این داستان ......جذامیان به نهار مشغو...

قصه قشنگیه حتما بخونیدروزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت:دختری را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط