*ای برادر خواهرم بیدار باش*
*ای برادر خواهرم بیدار باش*
*گر قضاوت می کنی هشیار باش*
*هر چه می بینی نمی باشد سند*
*هر چه می گویی بگویش مستند*
*هر کسی خندان بود بی درد نیست*
*تو ندانی آدم بی درد کیست*
*هر کسی مکتب نرفته کور نیست*
*او ز علم و معرفت پس دور نیست*
*آنکه بیکار است او بیعار نیست*
*گر دهی کارش دگر بیکار نیست*
*بد حجابی خود دلیل کُفر نیست*
*خود نداند معنی این کار چیست*
*هر که دارد سیم و زر او دزد نیست*
*حاصل رنجش بود کنکاش چیست*
*هر کسی کرده سکوت او لال نیست*
*زندگی هرگز بدین مِنوال نیست*
*هر کسی گریان شود افسرده نیست*
*او بود غمگین ولی دلمرده نیست*
*هرکه میخندد مگو او دلخوش است*
*درد برجانش بود او سرخوش است*
*هر که گوید عیب ما دشمن که نیست*
*گو برادر جُرم او آخر ز چیست*
*هر که را دیدی فقیر او کی گداست*
*بِینِ مسکین و گدا دانی جداست*
*ساد ه پوشی هم نباشد اُملی*
*گر تمیزی ای برادر چون گُلی*
*شیک پوشی هم دلیل مال نیست*
*جیب شاید خالی و خوشحال نیست*
*هر که گوید عاشقم دلداده نیست*
*او به پایت گویمت اِستاده نیست*
*هر کسی دستت گرفت او یار نیست*
*تو ندانی دشمنت یا دوست کیست*
*بر تو گویم مُتهِم محکوم نیست*
*گویا ظلمی شده معلوم نیست*
*الغرض این قصه باشد بس دراز*
*گر ندانی گویمت درد است و راز*
*زندگی بر ما دو روزی بیش نیست*
*این دو روزه حاصلش تشویش نیست*
*پس* *بدان* *کار قضاوت* *با* *خداست*
*تو ندانی* *حق و این* *قصه جداست..*
*گر قضاوت می کنی هشیار باش*
*هر چه می بینی نمی باشد سند*
*هر چه می گویی بگویش مستند*
*هر کسی خندان بود بی درد نیست*
*تو ندانی آدم بی درد کیست*
*هر کسی مکتب نرفته کور نیست*
*او ز علم و معرفت پس دور نیست*
*آنکه بیکار است او بیعار نیست*
*گر دهی کارش دگر بیکار نیست*
*بد حجابی خود دلیل کُفر نیست*
*خود نداند معنی این کار چیست*
*هر که دارد سیم و زر او دزد نیست*
*حاصل رنجش بود کنکاش چیست*
*هر کسی کرده سکوت او لال نیست*
*زندگی هرگز بدین مِنوال نیست*
*هر کسی گریان شود افسرده نیست*
*او بود غمگین ولی دلمرده نیست*
*هرکه میخندد مگو او دلخوش است*
*درد برجانش بود او سرخوش است*
*هر که گوید عیب ما دشمن که نیست*
*گو برادر جُرم او آخر ز چیست*
*هر که را دیدی فقیر او کی گداست*
*بِینِ مسکین و گدا دانی جداست*
*ساد ه پوشی هم نباشد اُملی*
*گر تمیزی ای برادر چون گُلی*
*شیک پوشی هم دلیل مال نیست*
*جیب شاید خالی و خوشحال نیست*
*هر که گوید عاشقم دلداده نیست*
*او به پایت گویمت اِستاده نیست*
*هر کسی دستت گرفت او یار نیست*
*تو ندانی دشمنت یا دوست کیست*
*بر تو گویم مُتهِم محکوم نیست*
*گویا ظلمی شده معلوم نیست*
*الغرض این قصه باشد بس دراز*
*گر ندانی گویمت درد است و راز*
*زندگی بر ما دو روزی بیش نیست*
*این دو روزه حاصلش تشویش نیست*
*پس* *بدان* *کار قضاوت* *با* *خداست*
*تو ندانی* *حق و این* *قصه جداست..*
۱۳.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.