به من آهسته میگوید که من شمعم تو پروانه

به من آهسته میگوید که من شمعم تو پروانه
بیا امشب کنارم باش که من جامم تو پیمانه
حقیقت را نمیگوید نگاهش در رخی زیباست
بیا امشب حقیقت گو که من سبزم تو ویرانه
خلایق هر چه لایق شد چه تعبیری از آن داری
بیا این بار مرحم باش که من خاکم تو گلخانه
به قامت نیست این آدم ، به زیبایی مکن تفسیر
بیا در باطنم بنشین که من فرشم تو کاشانه
اگر گویی منم عاشق، بیا امشب رهایم کن
بیا با غم رهایم کن که من دردم تو بیگانه ‌
دیدگاه ها (۸)

عریان شدیّ و عطر علف زدشب یکِّه خورد و ماه ،کَلَف زدتا صبح م...

بهتر از هرکس تو میدانی که بیمارم بیاای که بی مهرو وفایی دوست...

از بس شبیه شمع چکیدم دلم گرفت...از بس دویدم و نرسیدم دلم گرف...

‍ چقدر دلم برایت تنگ شده استکاش می توانستم عکس تو را نقاشیکن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط