p

p 20
🂨ساعت 8 شب🂨
کوک
رفتم دنبال ات و با ات به خونه رفتیم
★خونه★
ویو ات
شام درست کردم و با کوک نشستیم شام خوردیم.. و بعد ظرف ها را شستم... و رفتیم داخل اتاق.. جونگکوک روی تخت نشستم و منم رفتم حمام بعد از 5 دقیقه امدم بیرون و فقط ی حوله دور کمرم بود...
ویو کوک
وقتی ات از حمام امد فقط ی حوله دور کمرش بود بلند شدم و از پشت بغلش کردم و سرم را توی گردنش فرو کردم و بوسیدم...
ات:نکن
کوک:امشب میخوایم خوش بگذرونیم
ات:کوک.. چی میگی...
کوک ات را پرت کرد روی تخت و روش خیمه زد و روی گردنش کیس مارک گذاشت...(بقیش را با ذهن منحرف خودتون ادامه بدین یا بگید بفرستم دایرکت😅)
خلاصه 3 راند رفتند
🀩صبح ویو ات🀩
با درد شدیدی از خواب بیدار شدم که دیدم کوک خوابیده.. ببینش خدا دارم از درد میمیرم..
کوک:بیدار شدی
ات:اره
کوک:چی شده
ات:دلم درد میکنه
کوک بلند شد و ات را براید بغل کرد
ات:کجا میریم
کوک:حموم
کوک داخل وان نشست و ات را بین پا هاش گذاشت و شکم ات را ماساژ داد
بعد امدند بیرون و لباس پوشیدند... و بعد صبحانه خوردند.. امروز تعطیل بود.. پس ات و کوک نشستن و فیلم دیدند
☜☜☜☜☜☜☜☜☜
25 تا لایک و کامنت
حمایت کنید میدونم خیلی بد نوشتم
دیدگاه ها (۱۶)

ی نفر دیگه فالوم کنه 400 تایی شم

400تایی مون مبارک ♡♡

این سگه هرموقع که میریم باغ میاد پیشمون وقتی بیرونش میکنیم پ...

پروف تغییر کرد

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط