چند پارتی☆وقتی سوپر پاور دارید(علامت ا/ت+ علامت اعضا:)p4
چند پارتی☆وقتی سوپر پاور دارید(علامت ا/ت+ علامت اعضا:)p4
درحالی که هیونجین به سمت چانگبین حرف میکرد آتیش های کوچکی به سمتش پرت میکرد، چانگبین جای خالی میداد و دست هیون رو گرفت ولی چشم های هیون پر از خشم بود و مشت آتشینی خاست بزنه آما ا/ت سریع اومد و دست هیون رو گرفت
+فکر نکنم... فکر نکنم این کارت درست باشه... ولش کن...
هیون: ا/ت! دیوونه شدی؟! سعی کرد بهت آسیب برسونه...!
+دوست داره...
فیلیکس اومد و ا/ت رو بغل کرد
+دلیل میخام... چرا بغل؟
لیکس: فهمیده بودم... الکی نرفتی تو کما... میدونستم... یکی بهت آسیب رسونده...
چانگبین که پشیمون بود... رفت تو اتاقش و وسایلش رو. جمع کرد که از اونجا بره... برای چند هفته...
دعوا تموم شد و رفتی تو اتاق که جونگین و هیون وارد شدن... هیون روی تختت نشست ولی جونگین بغلی گرم بهت داد
جونگین: ا/ت... واقعا متاسفم... متاسفم... ببخشید...
و گریه کرد
جونگین: نمیخاستم... پشیمونم... دوست دارم ا/ت...دوست دارم...
وقتی شنیدی که بهت گفت"دوست دارم"لبخندی زدی و بوسه ای روی لپش گذاشتی...
هیون: منم اینجا هویجم ها؟! بگید دیگه منم اینجا نخود...!
جونگین رو ول کردی و بهش گفتی از اتاق بره بیرون و رفت... کتت رو در اوردی و شروع کردی بوسیدن هیون...
جونگسن از پنجره ی اتاقت نگاهتون کرد و دوباره گریش گرفت ولی رفت تو اتاق خودش...
شب که شد چانگبین نامه گذاشت و رفت برای جند هفته
صبح بیدار شدید
هان بلند شد و رفت تو اتاق لینو ولی لینو و چان باهم روی یه تخت توی اتاق لینو میخابیدن
هان یدونه زد تو بازوی چان و لینو
هان: پاشیددددد! گشنمه... لینو برو نیمرو بزن...
لینو: بگو عمت درست کنه...
چان یدونه زد تو دهن لینو
چان: هرچی که شیپت بهت میگه باید بگی چشم!
لینو: چشم آقای هان جیسونگ!
و پاشد رفت توی آشپزخونه
کسی که اتاقش با چانگبین بود، سونگمین بود
سونگمین: اسکل های داعش! چانگبین نیست!
سونگمین: نامه گذاشته!
توی نامه: دوستان، من برای چند هفته اینجا نیستم... میرم به جایی.. ببخشید بخاطر کاری که با ا/ت کردم... خدافظ... از طرف جانگبین
جونگین اومد تو اتاقت و کاری که داشتید تو و هیون میکردید رو دید و یجا وایساد
تو که صدای درو شنیدی سریع نگاه کردی
+برو بیرونننن!
جونگین: عااااا....
چان اومد: خاک تو سرتون...
و جونگین رو کشید بیرون
هیون پاشد و لباسش رو دوباره تنش کرد، زیر چشاش سیاه بود... کل شب رو نخابیده بود بخاطر س.س خودش و تو
ادامه برای پارت بعدیییی!
درحالی که هیونجین به سمت چانگبین حرف میکرد آتیش های کوچکی به سمتش پرت میکرد، چانگبین جای خالی میداد و دست هیون رو گرفت ولی چشم های هیون پر از خشم بود و مشت آتشینی خاست بزنه آما ا/ت سریع اومد و دست هیون رو گرفت
+فکر نکنم... فکر نکنم این کارت درست باشه... ولش کن...
هیون: ا/ت! دیوونه شدی؟! سعی کرد بهت آسیب برسونه...!
+دوست داره...
فیلیکس اومد و ا/ت رو بغل کرد
+دلیل میخام... چرا بغل؟
لیکس: فهمیده بودم... الکی نرفتی تو کما... میدونستم... یکی بهت آسیب رسونده...
چانگبین که پشیمون بود... رفت تو اتاقش و وسایلش رو. جمع کرد که از اونجا بره... برای چند هفته...
دعوا تموم شد و رفتی تو اتاق که جونگین و هیون وارد شدن... هیون روی تختت نشست ولی جونگین بغلی گرم بهت داد
جونگین: ا/ت... واقعا متاسفم... متاسفم... ببخشید...
و گریه کرد
جونگین: نمیخاستم... پشیمونم... دوست دارم ا/ت...دوست دارم...
وقتی شنیدی که بهت گفت"دوست دارم"لبخندی زدی و بوسه ای روی لپش گذاشتی...
هیون: منم اینجا هویجم ها؟! بگید دیگه منم اینجا نخود...!
جونگین رو ول کردی و بهش گفتی از اتاق بره بیرون و رفت... کتت رو در اوردی و شروع کردی بوسیدن هیون...
جونگسن از پنجره ی اتاقت نگاهتون کرد و دوباره گریش گرفت ولی رفت تو اتاق خودش...
شب که شد چانگبین نامه گذاشت و رفت برای جند هفته
صبح بیدار شدید
هان بلند شد و رفت تو اتاق لینو ولی لینو و چان باهم روی یه تخت توی اتاق لینو میخابیدن
هان یدونه زد تو بازوی چان و لینو
هان: پاشیددددد! گشنمه... لینو برو نیمرو بزن...
لینو: بگو عمت درست کنه...
چان یدونه زد تو دهن لینو
چان: هرچی که شیپت بهت میگه باید بگی چشم!
لینو: چشم آقای هان جیسونگ!
و پاشد رفت توی آشپزخونه
کسی که اتاقش با چانگبین بود، سونگمین بود
سونگمین: اسکل های داعش! چانگبین نیست!
سونگمین: نامه گذاشته!
توی نامه: دوستان، من برای چند هفته اینجا نیستم... میرم به جایی.. ببخشید بخاطر کاری که با ا/ت کردم... خدافظ... از طرف جانگبین
جونگین اومد تو اتاقت و کاری که داشتید تو و هیون میکردید رو دید و یجا وایساد
تو که صدای درو شنیدی سریع نگاه کردی
+برو بیرونننن!
جونگین: عااااا....
چان اومد: خاک تو سرتون...
و جونگین رو کشید بیرون
هیون پاشد و لباسش رو دوباره تنش کرد، زیر چشاش سیاه بود... کل شب رو نخابیده بود بخاطر س.س خودش و تو
ادامه برای پارت بعدیییی!
۳۸.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.