ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود

زِ روزگار ، مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد

جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزهٔ او هر چه کرد پنهان کرد

#جغتایی
دیدگاه ها (۷)

بشارتی به من ، از کاروان بیار ای عشـــــق !همیشه رفتن و رفتن...

منبرای آن که چیزی از خود به تو بفهمانمجز چشمهایمچیزی ندارم.....

میل، میلِ #تو ست اما بی تو باور کن که مندر هجوم بادهای سخت، ...

بی#‌تو،از این خانه،دل ِ شاد رفت...رفتی وُبازآمدن از یاد رفت...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط