پایانی P
*پایانی P
فلش به پنج ماه بعد:
ویو_
الان پنج ماه از اون روز گذشته و رابطه ی من و هانا خیلی خیلی خوبه من دیگه حتی یه روزم نمیونم بدون اون بمونم داشتم توی اتاقم کتاب میخوندم که صدای افتادن از تو اتاق هانا شنیدم سریع رفتم اونجا دیدم افتاده زمین بلندش کردم و گذاستمش رو تخت
_دخترم چیشد یهو
+هیچی بابا چشمام یه لحظه سیاهی رفت
_دستشو گرفتم. عزیزم چرا اخه
+اخه خجالت میکشم بگم
_نفسم من باباتم بگو
+بابا من پریودم(خجالت و بی حال)
_خم شدمو سرش و بوسیدم. عشقم این اخه خجالت نداره که دخترکم وایسا من الان میام پیشت_دستشو بوسیدم-
+باشه(بی جون و سرشو گذاشت رو بالش و چشاشو بست)
ویو_
رفتم برا هانا کیسه ی اب گرم اماده کردم و و یکمم براش غذا درست کردمو با قرص و کلی خوراکی مخصوصا شکلات بردم پیشش
_دختر بابا چطوره خوابی بابایی؟
+نه بابا نخوابیدم چشمامو بستم
_بیا اول اینارو بخور نفسم
+اینا همش برای منه(ذوق)
_اره عشقم
+مرسی بابا (بغلش میکنه)
_سرشو میبوسه بیا عزیزم بیا اول این مسکنو بخور افرین بعدشم بیا این غذا هارو بخور از صبح هیچی نخوردی
+اوم چه خوشمزست بابا
_جانم
+تو امروز نمیری سرکار؟
_نه میخوام امروز پیش تو بمونم نفسم
+مرسی
_خواهش میکنم قربونت برم من خیلی خوب بیا این شکلاتو بخور شنیدم دردو کم میکنه
+وای مرسی
_سرشو میبوسه عزیزم خواهش میکنم
+بابا من دیگه نمیتونم چیزی بخورم
_خیلی خوب باشه (اروم رفت رو تخت و پشت هانا دراز کشید)
+بابا چیکار میکنی
_الان میبینی (از پشت بغلش کرد و کسیه ی اب گرمو گذاشت رو شکمش و اروم شکمشو ماساژ داد)
+بابا خیلی دوست دارم
_من بیشتر
ادمین: و بله دیگه اونا تا اخر عمرشون به خوبی و خوشی زندگی کرد
🤍پایان 🤍
*
فلش به پنج ماه بعد:
ویو_
الان پنج ماه از اون روز گذشته و رابطه ی من و هانا خیلی خیلی خوبه من دیگه حتی یه روزم نمیونم بدون اون بمونم داشتم توی اتاقم کتاب میخوندم که صدای افتادن از تو اتاق هانا شنیدم سریع رفتم اونجا دیدم افتاده زمین بلندش کردم و گذاستمش رو تخت
_دخترم چیشد یهو
+هیچی بابا چشمام یه لحظه سیاهی رفت
_دستشو گرفتم. عزیزم چرا اخه
+اخه خجالت میکشم بگم
_نفسم من باباتم بگو
+بابا من پریودم(خجالت و بی حال)
_خم شدمو سرش و بوسیدم. عشقم این اخه خجالت نداره که دخترکم وایسا من الان میام پیشت_دستشو بوسیدم-
+باشه(بی جون و سرشو گذاشت رو بالش و چشاشو بست)
ویو_
رفتم برا هانا کیسه ی اب گرم اماده کردم و و یکمم براش غذا درست کردمو با قرص و کلی خوراکی مخصوصا شکلات بردم پیشش
_دختر بابا چطوره خوابی بابایی؟
+نه بابا نخوابیدم چشمامو بستم
_بیا اول اینارو بخور نفسم
+اینا همش برای منه(ذوق)
_اره عشقم
+مرسی بابا (بغلش میکنه)
_سرشو میبوسه بیا عزیزم بیا اول این مسکنو بخور افرین بعدشم بیا این غذا هارو بخور از صبح هیچی نخوردی
+اوم چه خوشمزست بابا
_جانم
+تو امروز نمیری سرکار؟
_نه میخوام امروز پیش تو بمونم نفسم
+مرسی
_خواهش میکنم قربونت برم من خیلی خوب بیا این شکلاتو بخور شنیدم دردو کم میکنه
+وای مرسی
_سرشو میبوسه عزیزم خواهش میکنم
+بابا من دیگه نمیتونم چیزی بخورم
_خیلی خوب باشه (اروم رفت رو تخت و پشت هانا دراز کشید)
+بابا چیکار میکنی
_الان میبینی (از پشت بغلش کرد و کسیه ی اب گرمو گذاشت رو شکمش و اروم شکمشو ماساژ داد)
+بابا خیلی دوست دارم
_من بیشتر
ادمین: و بله دیگه اونا تا اخر عمرشون به خوبی و خوشی زندگی کرد
🤍پایان 🤍
*
- ۱۲.۰k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط