صدایم کن ای صدای تو

صدایم کن ای صدای تو
شیشه ی شب را سنگ ویرانی
صدایم کن ای صدای تو
پرده ی شب را تنگ ویرانی
خوشا با صدای تو از خود گذشتن
صدایم کن،صدایم کن،صدایم کن
صدای تو خنجر،صدای تو سنگر
ازاین دام وحشت رهایم کن
بخوان اوازه همیشه سرسبزه
رهاشدن هرشب بسته
که تا شکفتن گلهای سرخه
ترانه بد برلب بسته
ب جشن طلوعه گل و نور و گندم
صدایم کن،صدایم کن،صدایم کن
دراین فصل گلگون، دراین باغ پرپر
برای شکفتن رهایم کن
ببین شب خون ب باغ گلگون
چگونه دشنه میبارد
بخوانو،بخوانیم سرود شکفتن،که شام خون
سحردارد،سحردارد،سحردارد
صدایم کن ای صدای تو
بانگ بیداری در دیار ما
صدایم کن ای صدای تو
شعر سرخ خشم تبار ما
خوشا با صدای تو از خود گذشتن
صدایم کن ،صدایم کن،صدایم کن....
دیدگاه ها (۱)

دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟کافران را دل نرمست و ترا نی...

بزن باران درین بستر که همراهِ تو می بارممیانِ عقل و احساسم ز...

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ "ﺣﺮﻣﺖ" ﺍﺳﺖ.ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻠﻮﺹ ﺍﺳﺖ.ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﺷﺪﻥ ﻧﯿ...

باید برای عاشقی دیوانه باشیآتش خطر دارد ولی پروانه باشییک با...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط