چه غریبستانی ست
چه غریبستانی ست
میان عشیره ی عشاق ماندن
باید به دیار
عزلتِ درد آشنای خودم
برگردم..خوب
گاه می اندیشم؛
چندان هم مهم نیست اگر
هیچ از دنیایم نداشته باشم...
همین مرا بس که
کوچه ای داشته باشم و باران،
و انسان هایی در زندگیم باشند
که زلال تر از باران هستند.
میان عشیره ی عشاق ماندن
باید به دیار
عزلتِ درد آشنای خودم
برگردم..خوب
گاه می اندیشم؛
چندان هم مهم نیست اگر
هیچ از دنیایم نداشته باشم...
همین مرا بس که
کوچه ای داشته باشم و باران،
و انسان هایی در زندگیم باشند
که زلال تر از باران هستند.
- ۵۰۱
- ۱۴ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط