بسم رب الشهداء...
بسم رب الشهداء...
ازدواج شهیدمدافع حرم امین کریمی:
قبل ازدواج هر خواستگاری که میومد به دلم نمیشست ، اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف.میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...
شنیده بودم چلّه زیــــــــارت عاشــــــــورا خیلی حاجت میده. این چله رو آیتالله حق شناس توصیه کرده بودن با صد لعن و صد سلام...
کار سختی بود اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود. ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم.۴۰ روز به نیــــت همسر معتقد و با ایمان۴،۳روز بعد اتمام چله خواب شهیدی رو دیدم...
چهره ش یادم نیست ولی یادمه لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود.دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...
یه تسبیح ســـــبز رنگ داد دستم و گفت "حاجت روا شدی" به فاصله چند روز بعد اون خواب، امین اومد خواستگاریم...
از اولین سفر سوریه که برگشت گفت:"زهرا جان واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:زهرا ، این یه تسبیح مخصوصه، به همه جا تبرک شده و با حس خاصی واست آوردمش.این تسبیح رو به هیچ کس نده...
تسبیحو بوسیدم و گفتم:خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره...
بعد شهادتش خوابم برام مرور شد.تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...
نقل از همسرشهیدمدافع حرم امین کریمی...
شادی روح شهدا صلوات
ازدواج شهیدمدافع حرم امین کریمی:
قبل ازدواج هر خواستگاری که میومد به دلم نمیشست ، اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف.میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله...
شنیده بودم چلّه زیــــــــارت عاشــــــــورا خیلی حاجت میده. این چله رو آیتالله حق شناس توصیه کرده بودن با صد لعن و صد سلام...
کار سختی بود اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود. ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم.۴۰ روز به نیــــت همسر معتقد و با ایمان۴،۳روز بعد اتمام چله خواب شهیدی رو دیدم...
چهره ش یادم نیست ولی یادمه لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود.دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار...
یه تسبیح ســـــبز رنگ داد دستم و گفت "حاجت روا شدی" به فاصله چند روز بعد اون خواب، امین اومد خواستگاریم...
از اولین سفر سوریه که برگشت گفت:"زهرا جان واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:زهرا ، این یه تسبیح مخصوصه، به همه جا تبرک شده و با حس خاصی واست آوردمش.این تسبیح رو به هیچ کس نده...
تسبیحو بوسیدم و گفتم:خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره...
بعد شهادتش خوابم برام مرور شد.تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...
نقل از همسرشهیدمدافع حرم امین کریمی...
شادی روح شهدا صلوات
۱.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.