چشم من در مسجد چشمش نمازی کرد رفت

چشمِ من در مسجدِ چشمش نمازی کردُ رفت
بوسه اَم روی لبش رازُ نیازی کردُ رفت

باز هم دیشب بخوابم آمدُ با شیطنت
بازُوانم را گرفتُ گاز گازی کردُ رفت

من هنرمندی ندیدم این همه بی عاطفه
با صدای هِقْ هِقَم آهنگ سازی کردُ رفت

توی دنیای حقیقی عاشقش بودم ولی
پُشت کردُ رو بِ دنیای مجازی کردُ رفت

چون کِ تنها بودُ خیلی حوصلش سَر رفته بود
آمدُ با زندگی اَم خاله بازی کردُ رفت

او برای خستگی دَر کردنش آمد فقط
بین آغوشم دو ساعت خوابِ نازی کردُ رفت

در هوای اَبریُ بارانیِ چشمان من
هِی پریدُ هِی پریدُ چتر بازی کردُ رفت
دیدگاه ها (۶)

خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شداشک ریزانِ دعا، دست به داما...

من گرفتار شبم در پی ماه آمده امسیب را دست تو دیدم به گناه آم...

گفت :طلبت چیست ، بگو؟گفتم: ای مرشد میخانه ی عشق ، دو سه پیما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط