یک روز کوله بارم را می بندم و از این شهر فاصله می ...

یک روز کوله بارم را می بندم و از این شهر ، فاصله می گیرم
دور می شوم از تکرار ،
عبور می کنم از خیابان های بی نشان و
می روم تا مقصدهای نامعلوم ...
تا اقیانوس های آرام و جزایر ناشناخته ،
تا قله های بلند ، دشت های وسیع ، جنگل های سبز ،
تا قطب های بی نهایت دور ...
روزی کوله بارم را به تلافیِ تمامِ ماندن ها ، می بندم و می روم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان‌
دیدگاه ها (۱)

‌مگر نمی ‌شود آدم سال ‌های بعد را به یاد بیاورد و برای خودش ...

بچه تر که بودم همیشه فکر میکردم وقتی یه آدم بزرگ داره گریه ...

من که می گویم ؛ "گیر دادنِ زن ها اصلاً چیز بدی نیست..."زنی ک...

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط