پارت

پارت ¹¹(☆•♡~)
♡ぢんげれ がめ♡
وقتی که این صدا آمد عروسک چرخید و شروع کرد به گفتن؛چراغ سبز...چراغ قرمز...
وقتی که این حرف را زد برگشت. همه بی حرکت ایستاده بودند. یکی با شماره ۰۰۷ قضیه رو جدی نگرفت،خندید و اینور و اونور می پرید.
《تقق..》
صدای شلیک تفنگ یکی از سربازا بود که به اون فرد شلیک کرد. همه وحشت کرده بودند. چند نفر جیغ می‌زدند و به سمت در می دویدند.
《تقق..》《تقق..》《تقق...》
صدای شلیک تفنگ همش میومد و بلافاصله صدای ai که می‌گفت؛ بازیکن ۰۲۲ حذف شد، بازیکن ۰۷۸ حذف شد،...
یوریکا برای لحظه ای یخ زد.
دیگه کسی از جاش تکان نخورد چون می‌ترسیدند آنها هم کشته شوند.
وقتی که صدای شلیک تفنگ کمتر شد،عروسک دوباره چرخید و گفت؛چراغ سبز...چراغ قرمز..
این بار هیچکس از جاش تکان نخورد. دوباره صدای Ai بلند شد؛ شما تا قبل از ۵ دقیقه باید به مقصد برسید، اگر نرسید حذف خواهید شد.

به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
دیدگاه ها (۰)

پارت ¹²(☆•♡~) ♡ぢんげれ がめ♡یک نفر قبل از این که عروس...

حدس بزنید تایپ من چیه؟!♡تو کامنتا بگو:♡)کپی آزاده^_^

پارت ¹⁰(☆•♡~) ♡ぢんげれ がめ♡یوریکا تا از در گذشت متوج...

پارت ⁹(☆•♡~) ♡ぢんげれ がめ♡اون کسی که ماسک مربعی داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط