نشستم روبروش گفت: خب، حرف بزن.
نشستم روبروش گفت: خب، حرف بزن.
بلند شدم، رفتم لب پنجره، به بیرون نگاه کردم، به درخت خشکیده تو خیابون.
گفتم: حالم بده، حالم خیلی بده.
احساس مزخرف بودن دارم، احساس بی مصرف بودن دارم.
دلم تاریکی میخواد، دلم سکوت میخواد.
من خسته شدم از دلشوره ها، خسته شدم از تپش قلبم، خسته شدم از لرزش دست.
تو خلع گیر کردم، توسیاهی گیر کردم!
من خوب نیستم و این خوب نیستم با حرف بیان نمیشه.
نگام کرد
گفت: خب چند دقیقه ای گذشته، نمیخوای حرف بزنی؟
اینجوری نمیتونم کمکت کنما… منتظرم حرف بزنی.
بهش نگاه کردم گفتم: حرفامو نشنیدی:]؟
•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
بلند شدم، رفتم لب پنجره، به بیرون نگاه کردم، به درخت خشکیده تو خیابون.
گفتم: حالم بده، حالم خیلی بده.
احساس مزخرف بودن دارم، احساس بی مصرف بودن دارم.
دلم تاریکی میخواد، دلم سکوت میخواد.
من خسته شدم از دلشوره ها، خسته شدم از تپش قلبم، خسته شدم از لرزش دست.
تو خلع گیر کردم، توسیاهی گیر کردم!
من خوب نیستم و این خوب نیستم با حرف بیان نمیشه.
نگام کرد
گفت: خب چند دقیقه ای گذشته، نمیخوای حرف بزنی؟
اینجوری نمیتونم کمکت کنما… منتظرم حرف بزنی.
بهش نگاه کردم گفتم: حرفامو نشنیدی:]؟
•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
۲۳.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲