وقتی قاتل زنش شدی...
وقتی قاتل زنش شدی...
پارت بیست و هفتم (آخر)
ویو ا.ت
قاضی:ولی قاتل اصلی یعنی آقای کیم شما چه حرفی دارید
_من میتونم بعدا با پدرم حرف بزنم ؟!
قاضی:بلع میتونید ...خب آقای کیم حرف بزنید
&حقشون بود هم لیا هم ا.ت هم اون منشی بدرد نخور
قاضی؛ درست حرف بزنید آقای کیم
&چیه هومم میخواهید من رو اعدام کنید به درک برام مهم نیست من انتقام خودم رو گرفتم لیا خیلی داشت تو کارم سرک میکشید باید به زور میفرستادمش به شرکت ا.ت تا این اتفاق بیافتد اون منشی هم اگر تو کار من دخالت نمیکرد الان زنده می موند
جیهوپ:توعهه عوضیی (داد)
قاضی:لطفا ساکت آقا
پرش زمانی به بعد از حرف های آقای کیم
قاضی: خب طبق قوانین آقای کیم به دلیل کشتن دو نفر اعدام میشوند و آقای جانگ هوسوک به سه سال حبس محکوم میشن و البته شما آقای بکهیون شما هم به دلیل درست کردن مدرک های جعلی و همچنین جعل اثر انگشت خانم کیم به ده سال زندان محکوم میشوید ...ختم جلسه
ویو ا.ت
از دادگاه بیرون اومدیم که نامجون رفت پیش آقای کیم
_خیلی پستی
&غصه نخور پسرم
_من هیچوقت پسر تو نیستم امیداورم زودتر بمیری
&همین حرف رو به مادرت هم میگی ؟!
_ببریدش لطفا
نامجون اومد پیش من و با هم رفتیم خونه که سریع نامجون رفت لینا رو بغل کرد و رفت بالا
+چش بود این !
ویو نامجون
_ببین لینا یه راه حلی بگو که به خاله ا.ت پیشنهاد بدم
@برا ازدواج (ذوق زده)
_خنده)آره کوچولو برا ازدواج
@اینهه خاله ا.ت قراره مامانم بشهه
_ایده بده بچه جون به جای خوشحالی
@اره آره راست میگی خبب ... اممم میتونی ببریش یه رستوران و ...
_اره آره خوبه امشب میریم پس
@نه دیگه بابایی من نمیام که محیط عاشقونه دو نفر رو بهم نریزم
_ای دختر @(خنده)
رفتم پایین و به ا.ت گفتم قراره بریم رستوران
_ا.ت برو حاظر شو
+باشههه
ویو ا.ت رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم. و اومدم پایین و با نامجون رفتیم
پرش زمانی به موقع رستوران
+پس چرا کسی اینجا نیست.
_چون کلش رو رزرو کردم
+هوممم
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه نامجون بلند شد و جلو پام زانو زد
_ا.ت حاظری باهام ازدواج کنی ؟!
+من ؟! _نه پس من
+خنده) بله بله
_هووو
چند سال بعد
ا.ت و نامجون ازدواج کردند زندگی خوبی با هم به وجود آوردند و بعد دو سال صاحب یه پسر به اسم یوجین شدند جیهوپ هم آزاد شد و بعد از مدتی عاشق خواهر هیونجین (منشی ا.ت) شد
و جیمین هم با هانا دوست دختر خودش ازدواج کرد و قاتل هم پدر نامجون بود که اعدام شد و بکهیون هم بعد از ده سال آزاد شد و دیگه نتونست به کارش ادامه بده
پایان
نظر یادت نره رفیق
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
پارت بیست و هفتم (آخر)
ویو ا.ت
قاضی:ولی قاتل اصلی یعنی آقای کیم شما چه حرفی دارید
_من میتونم بعدا با پدرم حرف بزنم ؟!
قاضی:بلع میتونید ...خب آقای کیم حرف بزنید
&حقشون بود هم لیا هم ا.ت هم اون منشی بدرد نخور
قاضی؛ درست حرف بزنید آقای کیم
&چیه هومم میخواهید من رو اعدام کنید به درک برام مهم نیست من انتقام خودم رو گرفتم لیا خیلی داشت تو کارم سرک میکشید باید به زور میفرستادمش به شرکت ا.ت تا این اتفاق بیافتد اون منشی هم اگر تو کار من دخالت نمیکرد الان زنده می موند
جیهوپ:توعهه عوضیی (داد)
قاضی:لطفا ساکت آقا
پرش زمانی به بعد از حرف های آقای کیم
قاضی: خب طبق قوانین آقای کیم به دلیل کشتن دو نفر اعدام میشوند و آقای جانگ هوسوک به سه سال حبس محکوم میشن و البته شما آقای بکهیون شما هم به دلیل درست کردن مدرک های جعلی و همچنین جعل اثر انگشت خانم کیم به ده سال زندان محکوم میشوید ...ختم جلسه
ویو ا.ت
از دادگاه بیرون اومدیم که نامجون رفت پیش آقای کیم
_خیلی پستی
&غصه نخور پسرم
_من هیچوقت پسر تو نیستم امیداورم زودتر بمیری
&همین حرف رو به مادرت هم میگی ؟!
_ببریدش لطفا
نامجون اومد پیش من و با هم رفتیم خونه که سریع نامجون رفت لینا رو بغل کرد و رفت بالا
+چش بود این !
ویو نامجون
_ببین لینا یه راه حلی بگو که به خاله ا.ت پیشنهاد بدم
@برا ازدواج (ذوق زده)
_خنده)آره کوچولو برا ازدواج
@اینهه خاله ا.ت قراره مامانم بشهه
_ایده بده بچه جون به جای خوشحالی
@اره آره راست میگی خبب ... اممم میتونی ببریش یه رستوران و ...
_اره آره خوبه امشب میریم پس
@نه دیگه بابایی من نمیام که محیط عاشقونه دو نفر رو بهم نریزم
_ای دختر @(خنده)
رفتم پایین و به ا.ت گفتم قراره بریم رستوران
_ا.ت برو حاظر شو
+باشههه
ویو ا.ت رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم. و اومدم پایین و با نامجون رفتیم
پرش زمانی به موقع رستوران
+پس چرا کسی اینجا نیست.
_چون کلش رو رزرو کردم
+هوممم
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه نامجون بلند شد و جلو پام زانو زد
_ا.ت حاظری باهام ازدواج کنی ؟!
+من ؟! _نه پس من
+خنده) بله بله
_هووو
چند سال بعد
ا.ت و نامجون ازدواج کردند زندگی خوبی با هم به وجود آوردند و بعد دو سال صاحب یه پسر به اسم یوجین شدند جیهوپ هم آزاد شد و بعد از مدتی عاشق خواهر هیونجین (منشی ا.ت) شد
و جیمین هم با هانا دوست دختر خودش ازدواج کرد و قاتل هم پدر نامجون بود که اعدام شد و بکهیون هم بعد از ده سال آزاد شد و دیگه نتونست به کارش ادامه بده
پایان
نظر یادت نره رفیق
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
۱۰.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.