بی یار نبودی که ببینی چه کشیدم
بی یار نبودی که ببینی چه کشیدم
بی زار نبودی که ببینی چه کشیدم
تو یک خط صافی که به بن بست نخورده
پرگار نبودی که ببینی چه کشیدم
تو عادتت این بوده که آسوده بخوابی
بیدار نبودی که ببینی چه کشیدم
"من" پیش نگاه تو چه سخت است ولیکن
انگار نبودی که ببینی چه کشیدم
باغ ارمی ارگ بمی چهل ستونی
آوار نبودی که ببینی چه کشیدم
از چهره ی خورشید فقط سایه کشیدی
دیوار نبودی که ببینی چه کشیدم
صد مرتبه سوزانده ای و باز بسوزان
سیگار نبودی که ببینی چه کشیدم
هربار تو بردی و انالحق زدی و بعد...
بردار نبودی که ببینی چه کشیدم
تو مثل من از وسوسه ی شعر سرودن
بیزار نبودی که ببینی چه کشیدم
بی زار نبودی که ببینی چه کشیدم
تو یک خط صافی که به بن بست نخورده
پرگار نبودی که ببینی چه کشیدم
تو عادتت این بوده که آسوده بخوابی
بیدار نبودی که ببینی چه کشیدم
"من" پیش نگاه تو چه سخت است ولیکن
انگار نبودی که ببینی چه کشیدم
باغ ارمی ارگ بمی چهل ستونی
آوار نبودی که ببینی چه کشیدم
از چهره ی خورشید فقط سایه کشیدی
دیوار نبودی که ببینی چه کشیدم
صد مرتبه سوزانده ای و باز بسوزان
سیگار نبودی که ببینی چه کشیدم
هربار تو بردی و انالحق زدی و بعد...
بردار نبودی که ببینی چه کشیدم
تو مثل من از وسوسه ی شعر سرودن
بیزار نبودی که ببینی چه کشیدم
۲.۶k
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.