پدر خوانده پارت ۹
_______________
ویو کوک
صبح ساعت ۶ بیدار شدم و کارای لازمه رو کردم و رفتم پایین داشتم صبحونه رو آماده میکردم که بعد چند مین دیدم ا/ت هم اومد
_🥱سلام
+سلام بیا صبحونه
_ممنون
(بعد صبحانه)
حاضر شدیم و راه افتادم سمت کافه با ا/ت خداحافظی کردم و رفتم شرکت هنوز هم حس بدی داشتم به یکی سپردم هواسش به ا/ت باشه و منم مشغول کارام شدم
(ساعت 13:10 ظهر)
بلاخره میدونستم قیمتشون میره بالا
*تق تق *
+بیا تو
€سلاممممم
+به ببین کی اینجاست تهیونگ خان*رفت و بغلش کرد*
€بله بله تو که سر نمیزنی من میام
+خودت که میدونی سرم این روزا شلوغه ولی عجیبه سرتو خلوته به عنوان یه عکاس (دوستان تهیونگ عکاس شرکتای مختلفه مثلا از مدل یا محصولی عکس میگیره *دارم مثل چی عر میزنم واسه چرااا*)
€دیگه دیگه اینجوریه
+خوب میخوایی سرپا بمونی بیا بشین..... چی میخوری؟
€من قهوه
+باشه
تلفن رو برداشتم و گفتم دوتا قهوه بیاره
+خوب بگو چه خبرا
€والا که خبرا دست توعه چندوقته غیبت زده انگار اصلا نیستی
+سرم شلوغه چه میشه کرد
€مثل همیشه... یه بار نیایی شرکت چیزی نمیشه ها
+نه نمیشه فقط کارام دو برابر میشه
€ *خنده* *دلینگ دلینگ(زنگ تلفن🤦🏻♀️) یه لحظه..... الو سلام ..... بله ..... خوب چه ساعتی؟........ باشه قبوله *بیب بیب بیب*
+کار پیدا شد؟
€اره
*تق تق*
+بیا تو
قهوه ها رو آورد و رفت
+خوب کی میری؟*یه قلوپ از قهوه خورد*
€دو ساعت دیگه*یه قلوپ خورد*
+موفق باشی
€همین طور...... راستی دیدی قیمت
+اره دیدم بالا رفته دیدی بهت گفتم میره بالا
€باشه بابا منو نخور
+اگه خورده بودمت الان اینجا بودی؟
€😐
+چیه
€راستی یک شنبه شب احتمالا بخوایم دور هم جمع شیم میایی؟(خارج بجای پنجشنبه جمعه... یک شنبه و شنبه تعطیلن)
+نمیدونم بستگی به کارم داره
€خوب اره شایدم نشه بیشتر بچه ها سرشون شلوغه خودمم که امروز قرار داد میخوام ببندم معلوم نیست کی باید برم سر صحنه
+اهوم ولی خیلی وقته دور هم جمع نشدیم
€اره هعی*نگاه به ساعت روی دیوار کرد* اوه ساعتو من دیگه باید برم
+باشه خداحافظ
€خداحافظ
هعی واقعا باید یه روزی رو ترتیب بدیم دور هم جمع شیم خیلی وقته کنار هم نبودیم ولی چه میشه کرد هعیی بیخیال بریم سراغ کارا
دوباره شروع به کار کردم که بعد چندمین گوشیم زنگ خورد
نگاه کردم دیدم همونی بود که گذاشتم مراقب ا/ت باشه
+ الو
٪ قربان خانم ا/ت
+چی شده؟
٪خوب اتفاقی نیفتاد یعنی جلوش گرفته شد
+منظورت چیه واضحه بگو
٪ یه پسری نزدیک بود بهش تجاوز کنه
+چییی*داد* الان ا/ت کجاست
٪تو آشپزخونه است الان پیششم
+هعی خوبه الان میام
با از اتاقم اومدم بیرون و روبه منشی گفتم
+من میرم بیرون کار ها رو به جان میسپارم باشه
! چشم
با جان تماس گرفتم و موضوع بهش گفتم و قبول کرد منم رفتم سمت کافه در رو باز کردم
+ا/ت
_ب...بابا
سریع رفتم سمتش
+ببینم حالت خوبه کاری که نکرد
_تو از کجا....(به مرد کنارش نگاه کرد) از طرف توعه
+اره حالا نگفتی مشکلی نیست که حالت خوبه میخوایم بریم دکتر
_ن..نه حالم خوبه چیزی نشده
+نشده نزدیک بود
که دیدم بغض کرده
+هوفف میریم خونه
_ولی سفارش
+ساعت چند میاد
_۶
به ساعت نگاه کردم ۲ بود
+ تا ۶ کلی مونده
_ولی کیک رو هنوز آماده نکردم میخواستم بین ساعت اماده کنم
+باشه کافه رو ببند اینم هواسش بهت هست ساعت ۶ کیک رو بهش دادی برمیگردی خونه باشه؟
_اهوم
بغلش کردم که بغضش شکست و شروع کرد به آروم گریه کردن
+آروم باش تموم شد
_ا..اگه نبودش ا..اون
+بهش فکر نکن باشه؟
_ ب...باشه
چند دقیقه گذشت که ا/ت آروم تر شد
_ ببخشید
+برای؟
_کارت به خاطرم عقب افتاد
+از دست تو هیچ عقبم نیفتاده نگرانش نباش .......
به ساعت نگاه کردم نزدیکای ۳ بود قرار بود ساعت ۳ با یکی ملاقات داشته باشم یه دوست قدیمی
+هعییی الان نه میتونم بمونم نه میتونم برم
_برو
+نمیشه
_برو چیزی نمیشه
+ مطعنی؟
_اره دیگه یکی هم گذاشتی هواسش بهم باشه پس برو کارت واجب تره
+هیچ واجب تر از دخترم نیست ولی مربوط به کار هم نمیشه
_خوب برو مشکلی نیست
+مطمعن؟
_بابا مطمعن
+باشه پس خداحافظ کارم تموم شد میام
_باشه خداحافظ
ویو کوک
صبح ساعت ۶ بیدار شدم و کارای لازمه رو کردم و رفتم پایین داشتم صبحونه رو آماده میکردم که بعد چند مین دیدم ا/ت هم اومد
_🥱سلام
+سلام بیا صبحونه
_ممنون
(بعد صبحانه)
حاضر شدیم و راه افتادم سمت کافه با ا/ت خداحافظی کردم و رفتم شرکت هنوز هم حس بدی داشتم به یکی سپردم هواسش به ا/ت باشه و منم مشغول کارام شدم
(ساعت 13:10 ظهر)
بلاخره میدونستم قیمتشون میره بالا
*تق تق *
+بیا تو
€سلاممممم
+به ببین کی اینجاست تهیونگ خان*رفت و بغلش کرد*
€بله بله تو که سر نمیزنی من میام
+خودت که میدونی سرم این روزا شلوغه ولی عجیبه سرتو خلوته به عنوان یه عکاس (دوستان تهیونگ عکاس شرکتای مختلفه مثلا از مدل یا محصولی عکس میگیره *دارم مثل چی عر میزنم واسه چرااا*)
€دیگه دیگه اینجوریه
+خوب میخوایی سرپا بمونی بیا بشین..... چی میخوری؟
€من قهوه
+باشه
تلفن رو برداشتم و گفتم دوتا قهوه بیاره
+خوب بگو چه خبرا
€والا که خبرا دست توعه چندوقته غیبت زده انگار اصلا نیستی
+سرم شلوغه چه میشه کرد
€مثل همیشه... یه بار نیایی شرکت چیزی نمیشه ها
+نه نمیشه فقط کارام دو برابر میشه
€ *خنده* *دلینگ دلینگ(زنگ تلفن🤦🏻♀️) یه لحظه..... الو سلام ..... بله ..... خوب چه ساعتی؟........ باشه قبوله *بیب بیب بیب*
+کار پیدا شد؟
€اره
*تق تق*
+بیا تو
قهوه ها رو آورد و رفت
+خوب کی میری؟*یه قلوپ از قهوه خورد*
€دو ساعت دیگه*یه قلوپ خورد*
+موفق باشی
€همین طور...... راستی دیدی قیمت
+اره دیدم بالا رفته دیدی بهت گفتم میره بالا
€باشه بابا منو نخور
+اگه خورده بودمت الان اینجا بودی؟
€😐
+چیه
€راستی یک شنبه شب احتمالا بخوایم دور هم جمع شیم میایی؟(خارج بجای پنجشنبه جمعه... یک شنبه و شنبه تعطیلن)
+نمیدونم بستگی به کارم داره
€خوب اره شایدم نشه بیشتر بچه ها سرشون شلوغه خودمم که امروز قرار داد میخوام ببندم معلوم نیست کی باید برم سر صحنه
+اهوم ولی خیلی وقته دور هم جمع نشدیم
€اره هعی*نگاه به ساعت روی دیوار کرد* اوه ساعتو من دیگه باید برم
+باشه خداحافظ
€خداحافظ
هعی واقعا باید یه روزی رو ترتیب بدیم دور هم جمع شیم خیلی وقته کنار هم نبودیم ولی چه میشه کرد هعیی بیخیال بریم سراغ کارا
دوباره شروع به کار کردم که بعد چندمین گوشیم زنگ خورد
نگاه کردم دیدم همونی بود که گذاشتم مراقب ا/ت باشه
+ الو
٪ قربان خانم ا/ت
+چی شده؟
٪خوب اتفاقی نیفتاد یعنی جلوش گرفته شد
+منظورت چیه واضحه بگو
٪ یه پسری نزدیک بود بهش تجاوز کنه
+چییی*داد* الان ا/ت کجاست
٪تو آشپزخونه است الان پیششم
+هعی خوبه الان میام
با از اتاقم اومدم بیرون و روبه منشی گفتم
+من میرم بیرون کار ها رو به جان میسپارم باشه
! چشم
با جان تماس گرفتم و موضوع بهش گفتم و قبول کرد منم رفتم سمت کافه در رو باز کردم
+ا/ت
_ب...بابا
سریع رفتم سمتش
+ببینم حالت خوبه کاری که نکرد
_تو از کجا....(به مرد کنارش نگاه کرد) از طرف توعه
+اره حالا نگفتی مشکلی نیست که حالت خوبه میخوایم بریم دکتر
_ن..نه حالم خوبه چیزی نشده
+نشده نزدیک بود
که دیدم بغض کرده
+هوفف میریم خونه
_ولی سفارش
+ساعت چند میاد
_۶
به ساعت نگاه کردم ۲ بود
+ تا ۶ کلی مونده
_ولی کیک رو هنوز آماده نکردم میخواستم بین ساعت اماده کنم
+باشه کافه رو ببند اینم هواسش بهت هست ساعت ۶ کیک رو بهش دادی برمیگردی خونه باشه؟
_اهوم
بغلش کردم که بغضش شکست و شروع کرد به آروم گریه کردن
+آروم باش تموم شد
_ا..اگه نبودش ا..اون
+بهش فکر نکن باشه؟
_ ب...باشه
چند دقیقه گذشت که ا/ت آروم تر شد
_ ببخشید
+برای؟
_کارت به خاطرم عقب افتاد
+از دست تو هیچ عقبم نیفتاده نگرانش نباش .......
به ساعت نگاه کردم نزدیکای ۳ بود قرار بود ساعت ۳ با یکی ملاقات داشته باشم یه دوست قدیمی
+هعییی الان نه میتونم بمونم نه میتونم برم
_برو
+نمیشه
_برو چیزی نمیشه
+ مطعنی؟
_اره دیگه یکی هم گذاشتی هواسش بهم باشه پس برو کارت واجب تره
+هیچ واجب تر از دخترم نیست ولی مربوط به کار هم نمیشه
_خوب برو مشکلی نیست
+مطمعن؟
_بابا مطمعن
+باشه پس خداحافظ کارم تموم شد میام
_باشه خداحافظ
۹.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.