⚓️🖤шум моря🖤⚓️
⚓️🖤шум моря🖤⚓️
part:۴۲
جی هوپ :نقشه کشتی ای هست که دیروز به بندر رسید .
سری تکون دادم که چایی مو آوردن.
منم یه قلوب خوردم و بهش نگاه کردم !
بورام:شنیدم یکی از کشتی هات به فنا رفته !کار ریونجین ؟
جی هوپ نگاهش و از نقشه گرفت و دوباره تو چشمام زل زد و لب زد .
جی هوپ:درباره ریونجین چی میدونی ؟
بورام :تنها چیزایی که میدونم اینکه باهات خیلی مشکل داره !
جی هوپ:هر کمتر دربارش بدونی بهتره .
بورام :ولی انگار اون درباره من همه چی رو میدونه !
این بار جی هوپ با ترس نگاهم کرد و گفت
جی هوپ :ازش دوری کن !فهمیدی
بورام :نیومدم اینجا تا درباره اینا و گذشته حرف بزنم برای چیز دیگه ای اومدم .
جی هوپ چشماش برق زدو کمی سمتم خم شد
بورام :برای معامله باهات اومدم .
این دفعه جی هوپ برای اولین بار پوزخندی زدو به صندلیش تکیه داد .
جی هوپ:چه معامله ای
خودم و زدم به اون راه و شروع کردم به حرف زدن
بورام:منم برای زندگی اینجا نیاز به پول دارم بهم ۹۰۰ سکه بده .
جی هوپ چشماش و ریز کردو دستش و روی میز گزاشت .
جی هوپ :اون وقت چی باعث شده فکر کنی من این پول و بهت میدم .
دستم و کردم تو جیبم و گردنبند جنی رو در آوردم و گرفتم جلوی چشماش .یک ها کپ کرد و نگاهم کرد .
جی هوپ :تو اون و از کجا آوردی
گردنبند و دادم بهش که الماس سرخ وسطش تو چشمام برق قرمزی انداخت
مامان همیشه وقتی به این گردن بند نگاه می کرد چشماش به رنگ قرمز میشد انگار بهم وصل هستن حالا ام من !
روح شو کنار خودم احساس می کردم ولی حالا که دست جی هوپ بود !
جی هوپ ...
***************************************
like:27
part:۴۲
جی هوپ :نقشه کشتی ای هست که دیروز به بندر رسید .
سری تکون دادم که چایی مو آوردن.
منم یه قلوب خوردم و بهش نگاه کردم !
بورام:شنیدم یکی از کشتی هات به فنا رفته !کار ریونجین ؟
جی هوپ نگاهش و از نقشه گرفت و دوباره تو چشمام زل زد و لب زد .
جی هوپ:درباره ریونجین چی میدونی ؟
بورام :تنها چیزایی که میدونم اینکه باهات خیلی مشکل داره !
جی هوپ:هر کمتر دربارش بدونی بهتره .
بورام :ولی انگار اون درباره من همه چی رو میدونه !
این بار جی هوپ با ترس نگاهم کرد و گفت
جی هوپ :ازش دوری کن !فهمیدی
بورام :نیومدم اینجا تا درباره اینا و گذشته حرف بزنم برای چیز دیگه ای اومدم .
جی هوپ چشماش برق زدو کمی سمتم خم شد
بورام :برای معامله باهات اومدم .
این دفعه جی هوپ برای اولین بار پوزخندی زدو به صندلیش تکیه داد .
جی هوپ:چه معامله ای
خودم و زدم به اون راه و شروع کردم به حرف زدن
بورام:منم برای زندگی اینجا نیاز به پول دارم بهم ۹۰۰ سکه بده .
جی هوپ چشماش و ریز کردو دستش و روی میز گزاشت .
جی هوپ :اون وقت چی باعث شده فکر کنی من این پول و بهت میدم .
دستم و کردم تو جیبم و گردنبند جنی رو در آوردم و گرفتم جلوی چشماش .یک ها کپ کرد و نگاهم کرد .
جی هوپ :تو اون و از کجا آوردی
گردنبند و دادم بهش که الماس سرخ وسطش تو چشمام برق قرمزی انداخت
مامان همیشه وقتی به این گردن بند نگاه می کرد چشماش به رنگ قرمز میشد انگار بهم وصل هستن حالا ام من !
روح شو کنار خودم احساس می کردم ولی حالا که دست جی هوپ بود !
جی هوپ ...
***************************************
like:27
۷.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.