⚓️🖤шум моря🖤⚓️
⚓️🖤шум моря🖤⚓️
part:جی هوپ :باشه بهت میدم .
لبخندی زدم و از صندلی بلند شدم و به سمت در رفتم که با حرفش سره جام ایستادم
جی هوپ :بورام اگر یک بار دیگه از مادرت دربرابر من استفاده کنی فراموش می کنم که دختر منی و وجود داری .
اشک تو چشمام حلقه زد لعنت بهت جانگ هوسوک !
برگشتم و این دفعه مثل مادرم که تو چشمای اون زل میزد و با سردی بعضی موقع ها حرف میزد، حرف زدم
بورام:من از اولش هم دخترت نبودم ! و هیچ وقت برای تو وجود نداشتم .
بعد بدون اینکه منتظر جوابش باشم زدم بیرون .
تا یک ساعت دیگه پول و به دم در مهمون خونه می فرستاد .
از کوچه ها میگذشتم و به مردمی که دربارم ام پچ پچ می کردن و پشت سر میزاشتم
یکی ازون زن ها شنیدم چی گفت
زن :چقدر زیباست چشماش منو یاد مردی میندازه !
زن ۲ :اون زیبا ترین دختر دریا نورده اون مثل جنی شاهزاده دریا هاست .
پوز خندی زدم و وارد مهمون خونه شدم .
لیسا اومد سمتم و با نگرانی گفت .
لیسا :چی شد ؟
بورام :تا یک ساعت دیگه پول و میارن دم مهمون خونه
.....
کیسه های پول و گزاشتم جلوی کوک و رفتم عقب که نگاهی بهم انداخت و بعد به سمت نام چرخید
کوک :نامجون چه خبر از باد بان ساز
نامجون :اونا قبول نمی کنن ! انگار ریونجین زود تر رفته سراغ شون
تهیونگ بعد از نگاه کردن به جیمین نگاهی به کوک انداخت و گفت
تهیونگ :میریم پیش لئو .
جیمین :ته لطفا نه ...
تهیونگ :جیمین لطفا باید به بقیه کمک کنیم
بعد جیمین و بغل کردو بغل گوشش گفت
تهیونگ :جیمین عزیزم ما نمی تونیم از گزشته مون فرار کنیم .
جیمین :ته ولی ....
ته :قول میدم مشکلی پیش نیاد .
بعد از هم جدا شدن ، نامجون و لیسا رفته بودن دم مغازه تا کمی غذا و خوراکی بخرن
من ۱۰۰ سکه اضافی برای این گرفته بودم .
به کوک نگاه کردم که دیدم از قبل بهم نگاه می کرد کمی خجالت کشیدم ولی بروز ندادم
تهیونگ روب من کردو گفت
ته :بورام من و جیمین میریم سراغ باد بان ها تو ام کوک و ببر به کشتی و بانداش و عوض کن
سری تکون دادم که کوک ...
like :۳۰
part:جی هوپ :باشه بهت میدم .
لبخندی زدم و از صندلی بلند شدم و به سمت در رفتم که با حرفش سره جام ایستادم
جی هوپ :بورام اگر یک بار دیگه از مادرت دربرابر من استفاده کنی فراموش می کنم که دختر منی و وجود داری .
اشک تو چشمام حلقه زد لعنت بهت جانگ هوسوک !
برگشتم و این دفعه مثل مادرم که تو چشمای اون زل میزد و با سردی بعضی موقع ها حرف میزد، حرف زدم
بورام:من از اولش هم دخترت نبودم ! و هیچ وقت برای تو وجود نداشتم .
بعد بدون اینکه منتظر جوابش باشم زدم بیرون .
تا یک ساعت دیگه پول و به دم در مهمون خونه می فرستاد .
از کوچه ها میگذشتم و به مردمی که دربارم ام پچ پچ می کردن و پشت سر میزاشتم
یکی ازون زن ها شنیدم چی گفت
زن :چقدر زیباست چشماش منو یاد مردی میندازه !
زن ۲ :اون زیبا ترین دختر دریا نورده اون مثل جنی شاهزاده دریا هاست .
پوز خندی زدم و وارد مهمون خونه شدم .
لیسا اومد سمتم و با نگرانی گفت .
لیسا :چی شد ؟
بورام :تا یک ساعت دیگه پول و میارن دم مهمون خونه
.....
کیسه های پول و گزاشتم جلوی کوک و رفتم عقب که نگاهی بهم انداخت و بعد به سمت نام چرخید
کوک :نامجون چه خبر از باد بان ساز
نامجون :اونا قبول نمی کنن ! انگار ریونجین زود تر رفته سراغ شون
تهیونگ بعد از نگاه کردن به جیمین نگاهی به کوک انداخت و گفت
تهیونگ :میریم پیش لئو .
جیمین :ته لطفا نه ...
تهیونگ :جیمین لطفا باید به بقیه کمک کنیم
بعد جیمین و بغل کردو بغل گوشش گفت
تهیونگ :جیمین عزیزم ما نمی تونیم از گزشته مون فرار کنیم .
جیمین :ته ولی ....
ته :قول میدم مشکلی پیش نیاد .
بعد از هم جدا شدن ، نامجون و لیسا رفته بودن دم مغازه تا کمی غذا و خوراکی بخرن
من ۱۰۰ سکه اضافی برای این گرفته بودم .
به کوک نگاه کردم که دیدم از قبل بهم نگاه می کرد کمی خجالت کشیدم ولی بروز ندادم
تهیونگ روب من کردو گفت
ته :بورام من و جیمین میریم سراغ باد بان ها تو ام کوک و ببر به کشتی و بانداش و عوض کن
سری تکون دادم که کوک ...
like :۳۰
۶.۹k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.