او را بگو

او را بگو:
نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام
نوشیده ام که پیوسته، بی آرامم !
جهنم سر گردان
مرا تنها گذار..

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۳)

دردمندان حرف دل از چشم می خوانند و بسدرد و دل با بی غمان تنه...

چه شب بدیست امشب که ستاره سونداردگل کاغذیست شب بو که بهار و ...

دستخطی دارم از او بر دل خود یادگارعشق کاری کرد با قلبم که چا...

لبـ‌هاے سرخُطرّه‌ی افشان ڪہ جاے خوددنیا‌ غزل نداشټاگـر دخٺــ...

از وقتی که دستم را گرفتی مرا به کلاس اول بردی تا همین ح...

رنجِ‌دنیا فکرِعُقبیٰ داغِ‌حرمان دردِ دل یک نفس هستی به دوشم ...

‌.وقتی که می‌خواهم بیخیال نبودنت شومدوباره شب می‌آید با سکوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط