گفتمش نقاش راازغربت زهرابکش گریه کردوباقلم یک چادرخاکی کش

گفتمش نقاش راازغربت زهرابکش گریه کردوباقلم یک چادرخاکی کشید گفتمش پس غربت زهراکجای نقش بود ناله کردوزیرچادرغنچه ای پرپرکشید وای مادرم#غربت #نقاش #قلم #چادر_خاکی #غنچه
دیدگاه ها (۳)

بین کوچه مادرم افتاده می‌خواهد کمک زخم من خورده نمکبشکند د...

با گریہ بیایید بہ دادش برسیممادر وسط کوچه ڪمڪ مے خواهد

"مادر" اگر کاری کند اهل خانه هم یاد میگیرند مثلا اگر "شهید" ...

مگه یادم میره من بودمو یک گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط