لب های تو لب نیست عذابیست الهی

لب های تو لب نیست ! عذابیست الهی
باید که عذابی بچشم گاه به گاهی

در لحظه دیدار تو ، گفتم که بعید است
چشمان تو من را نکشاند به تباهی

لب های تو نایاب تر از آب حیات است
تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی

این کار خدا بوده که یکباره بیفتد
در تنگ بلور شب من مثل تو ماهی

ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز !
معشوقه ی مایی چه بخواهی چه نخواهی
دیدگاه ها (۱)

گفتیچقدر گل شده ای؟درک می کنمآنقدر گل شدم _که شماپَرپَرم کنی...

دردبه اوجش که برسدشعر می‌شود...دفترِ شعری برایمگذاشتیو رفتی....

شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردمسخن مستانه می گویم ولی هو...

اِی بی‌خبر از حالِ مَناِمروز کجایی؟

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط