part
part 17
و پایین رفتم دیدم بورام صبحانه رو اماده کرده نشستیم رو میز و شروع کردیم امروز بی نهایت صبحونه خوردم
ا/ت.. جمع کردن سفره با من
بورام.. باشه
سفره رو جمع کردم و ظرف هارو با احتیاط گذاشتم توی ماشین ظرفشویی
به بورام که روی کاناپه لم داده بود نگاه کردم
و به سمتش رفتم
ا/ت.. تموم شد
بورام.. خب بریم برای کارای جشن
ا/ت.. بریم
که یهو زنگ در به صدا در اومد
رفتم سمت در و فکر کردم بادیگارد باشه پس خیلی سرد در و باز کردم و پشتمو کردم لب زدم
ا/ت.. مگه بابابزرگم کلید بهتون نداده که هی منو به اذیت میندازین گمشییید کلییییدددد هاتوووونوووو بررررردددااااااررررریدددد (اولش حرصی و سرد اخرش عربده)
نیلا.. یااااا ا/ت بابابزرگت حق داره که ترو بیشتر از بقیه نوه ها دوست داشته باشه(ترس و پوزخند)
برگشتم سمت در که دیدم نیلاست و سریع پریدم بغلش بدون توجه به اینکه چی توی دستشه
و اونم وسایل هاشو زمین گذاشت و منو بغل کرد
ا/ت.. ببخشید پرنسس من
بورام.. میدونستید که من حسودم؟
که ا/ت و نیلا پریدن بغل بورام
و بعد چند مین از هم جدا شدن ا/ت به سمت یکی از بادیگارد ها رفت و لب زد
ا/ت..وسایل نیلا خانم و بیارید داخل(سرد)
بادیگارد.. چشم خانوم
و وسایل و اوردن داخل منو بورا سریع رفتیم سمت وسایلی که خریده بود کلی لباس برای فردا و اکسسوری و کفش و اینجور چیزا بود مث این بچه ها که وقتی مامانشون از بیرون میاد وسایلشو میگردن بودیم
اون یکی کاور و بازش کردم و با چیزی که دیدم برگام ریخت
ا/ت.. اخخخخژژژژوووونننن نوتلاااااااا
نیلا.. بله دیگههه (افتخار)
ا/ت.. مرسی نیلا جو...
تا خواستم بقیشو بگم بورام نوتلا و از دستم کش رفت
ا/ت.. ای بر پدرت لعنت(عصبی و دارک ولی به شوخی)
نیلا.. حرص نخور بچم چنتا گرفتم برات
بورام.. کل فروشگاهو خالی کردیا
نیلا.. خواهش میکنم دستمم درد نمیکنه
بورام و ا/ت.. مرسی چاگیااااا
نیلا.. دیوونه ها (خنده)
ا/ت.. خب دوستان گاوم بریم برای تزئینات
نیلا.. چیزی خریدی؟
ا/ت.. نه خوب باید با چنتا گاو خوش سلیقه بریم خرید
نیلا.. خوشگل خانومای بی مغزم تشریف ببرید و حاضر شید بریم برای خرید تا اون موقع من میگم بادیگارد ها چیکار کنن
بورام.. (رو به ا/ت) جای ترو گرفته(طوری که ا/ت بشنوه و خنده)
ویو ادمین جذابتون
بورام و ا/ت رفتن که حاضر بشن و نیلا هم به سمت بادیگارد ها رفت و گفت
نیلا.. در عرض پنج دقیقه اون ندیمه های بخش B و H و تمام بادیگارد هارو جمع کنید کار مهمی هست بیشتر از پنج دقیقه بشه به خانوم میگم تک به تک سرتونو بزنه شیر فهمه(اولش با خونسردی بعدش عصبی)
بادیگارد ها.. بله خانوم
رفتن و منم رفتم و نشستم روی کاناپه و پاهامو انداختم روی هم و فیلم گذاشتم معمولا حاضر شدن دخترا یک ساعت طول میکشه پس میتونستم یه قسمت از کیدراما مو ببینم
فیلم و پلی کردم و پخش شد
بعد چند مین یکی از بادیگارد ها اومد و
*خانوم همه اماده ان
پاشدم و به سمتشون رفتم مرتب وایستاده بودن یه قدم بین همشون زدم و به هرکی یه کاری گفتم تا رسیدم به یک دختر ظعیف
نیلا.. اسمت چیه
پایان
و پایین رفتم دیدم بورام صبحانه رو اماده کرده نشستیم رو میز و شروع کردیم امروز بی نهایت صبحونه خوردم
ا/ت.. جمع کردن سفره با من
بورام.. باشه
سفره رو جمع کردم و ظرف هارو با احتیاط گذاشتم توی ماشین ظرفشویی
به بورام که روی کاناپه لم داده بود نگاه کردم
و به سمتش رفتم
ا/ت.. تموم شد
بورام.. خب بریم برای کارای جشن
ا/ت.. بریم
که یهو زنگ در به صدا در اومد
رفتم سمت در و فکر کردم بادیگارد باشه پس خیلی سرد در و باز کردم و پشتمو کردم لب زدم
ا/ت.. مگه بابابزرگم کلید بهتون نداده که هی منو به اذیت میندازین گمشییید کلییییدددد هاتوووونوووو بررررردددااااااررررریدددد (اولش حرصی و سرد اخرش عربده)
نیلا.. یااااا ا/ت بابابزرگت حق داره که ترو بیشتر از بقیه نوه ها دوست داشته باشه(ترس و پوزخند)
برگشتم سمت در که دیدم نیلاست و سریع پریدم بغلش بدون توجه به اینکه چی توی دستشه
و اونم وسایل هاشو زمین گذاشت و منو بغل کرد
ا/ت.. ببخشید پرنسس من
بورام.. میدونستید که من حسودم؟
که ا/ت و نیلا پریدن بغل بورام
و بعد چند مین از هم جدا شدن ا/ت به سمت یکی از بادیگارد ها رفت و لب زد
ا/ت..وسایل نیلا خانم و بیارید داخل(سرد)
بادیگارد.. چشم خانوم
و وسایل و اوردن داخل منو بورا سریع رفتیم سمت وسایلی که خریده بود کلی لباس برای فردا و اکسسوری و کفش و اینجور چیزا بود مث این بچه ها که وقتی مامانشون از بیرون میاد وسایلشو میگردن بودیم
اون یکی کاور و بازش کردم و با چیزی که دیدم برگام ریخت
ا/ت.. اخخخخژژژژوووونننن نوتلاااااااا
نیلا.. بله دیگههه (افتخار)
ا/ت.. مرسی نیلا جو...
تا خواستم بقیشو بگم بورام نوتلا و از دستم کش رفت
ا/ت.. ای بر پدرت لعنت(عصبی و دارک ولی به شوخی)
نیلا.. حرص نخور بچم چنتا گرفتم برات
بورام.. کل فروشگاهو خالی کردیا
نیلا.. خواهش میکنم دستمم درد نمیکنه
بورام و ا/ت.. مرسی چاگیااااا
نیلا.. دیوونه ها (خنده)
ا/ت.. خب دوستان گاوم بریم برای تزئینات
نیلا.. چیزی خریدی؟
ا/ت.. نه خوب باید با چنتا گاو خوش سلیقه بریم خرید
نیلا.. خوشگل خانومای بی مغزم تشریف ببرید و حاضر شید بریم برای خرید تا اون موقع من میگم بادیگارد ها چیکار کنن
بورام.. (رو به ا/ت) جای ترو گرفته(طوری که ا/ت بشنوه و خنده)
ویو ادمین جذابتون
بورام و ا/ت رفتن که حاضر بشن و نیلا هم به سمت بادیگارد ها رفت و گفت
نیلا.. در عرض پنج دقیقه اون ندیمه های بخش B و H و تمام بادیگارد هارو جمع کنید کار مهمی هست بیشتر از پنج دقیقه بشه به خانوم میگم تک به تک سرتونو بزنه شیر فهمه(اولش با خونسردی بعدش عصبی)
بادیگارد ها.. بله خانوم
رفتن و منم رفتم و نشستم روی کاناپه و پاهامو انداختم روی هم و فیلم گذاشتم معمولا حاضر شدن دخترا یک ساعت طول میکشه پس میتونستم یه قسمت از کیدراما مو ببینم
فیلم و پلی کردم و پخش شد
بعد چند مین یکی از بادیگارد ها اومد و
*خانوم همه اماده ان
پاشدم و به سمتشون رفتم مرتب وایستاده بودن یه قدم بین همشون زدم و به هرکی یه کاری گفتم تا رسیدم به یک دختر ظعیف
نیلا.. اسمت چیه
پایان
- ۱۳۱
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط