یادگاری مژی جونم .اما ای خدا اگه الان خودش بود .منو اون ب

یادگاری مژی جونم .اما ای خدا اگه الان خودش بود .منو اون بهم می‌رسیدم .بعدش حالا که موقعیت مالیم خوب شده .حالا من ی هدیه براش می‌خریدم .می‌رفتیم پیش پدرحرومزادش .حالشو می‌گرفتم .دوتا چک میزدم درگوشش .دلم خنک میشد .هرچند که خودت زدی درگوشش .همه چی شو ازش گرفتی .تو آسایشگاه اعصاب روان کهریزک هستش .ولی من دلم به زار آدما خوش نیست .فقط میخواستم خودم دهنشو سرویس کنم .بگذریم .مردم میگن چی میگه این یارو .ولی مردم چه می‌دونن من چه بدبختیا ازدست این حیوون کشیدم .توهین .تحقیر تهدید .چرا
چون من توان مالیم در حد اینا نبود .حالا که خدا همه جوره به مالطف کرده .عشقم باید زیرخاک باشه .مادرش از مرگش دق کنه بره پیشش .واین نامرد هم تودیوونه خونه .سگ تو سرنوشت گوه نوشت من .منم بمیرم بهتره .حیف که جراعت خودکشی ندارم .نه که گناه .میترسم .بدبخت که بهم میگن .اینم زندگی من دارم .بدترازمردنه .