دیوارهای کافه شاهد بودند

دیوارهای کافه شاهد بودند،
که چقدر آمدم و
بهشان زل زدم و
تنهایی ام را دود کردم و
تلخ نوشیدم و...
تو را تمنا کردم...!


#علی_قاضی_نظام
دیدگاه ها (۱)

ابری نیست بادی نیست می نشینم لب حوض پُرم از راه، از پل، از ر...

باور نمی‌کنم خدا به کسی بگوید: " نه...! "خدا فقط سه پاسخ دار...

با توام ای ماه‌ پاره ،چشم و ابرویت کجاست ؟باد می‌آید به سویت...

دیدم عکساتو صدبارچقدر تو تنهایی زدم فریاد:)

#دوپارتی#هیونجین#درخواستیوقتی شب عروسی... ویو ات وای امروز خ...

روزهای زیادی رو در زندگیم به این فکر کردم که عشق چطوری توی آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط