سناریو
# سناریو
وقتی اسربازی شون رو برای همیشه تموم کردن و دیر وقت خونه اومدن و دیدن تو خوابی
نامجون « اخیی بیب خوشگلم
جین « لباسشو عوض کرد و آروم پیشت دراز کشید و بغلت کرد
شوگا « وقتی اومد تو دید که پتو انداختی دور اومد پتو رو کشید روت و بوسه ای ررو لبت گذاشت
جیخوپ« رفت تو حال و رو مبل خوابید
جیمین « بیب منو نگاه چقدر دلم تنگ شده بود
تهیونگ « بیبی من اخخخخ دلم برات یزره بود و بغلت کرد
جونکوک « توم بیدار بودی و تا دیدی که اومده پریدی بغلش وبا گریه و بعد یه کیس ۱۰ ثانی گرفتید
وقتی اسربازی شون رو برای همیشه تموم کردن و دیر وقت خونه اومدن و دیدن تو خوابی
نامجون « اخیی بیب خوشگلم
جین « لباسشو عوض کرد و آروم پیشت دراز کشید و بغلت کرد
شوگا « وقتی اومد تو دید که پتو انداختی دور اومد پتو رو کشید روت و بوسه ای ررو لبت گذاشت
جیخوپ« رفت تو حال و رو مبل خوابید
جیمین « بیب منو نگاه چقدر دلم تنگ شده بود
تهیونگ « بیبی من اخخخخ دلم برات یزره بود و بغلت کرد
جونکوک « توم بیدار بودی و تا دیدی که اومده پریدی بغلش وبا گریه و بعد یه کیس ۱۰ ثانی گرفتید
۱۲.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.