از نار تنهای من ه رد شدی

از ڪنار تنهایے من ڪه رد شدی
گوشهایت را بگیر ...
اینجا سڪوت آدم را ڪر می ڪند..!
دیدگاه ها (۳)

جَمع ڪݩ بَساطِ شاعریَت را تمامــ شڋدیروز با ڪَسے وسطِ شَــهر...

بچه که بودماز شب ها می ترسیدم، نکند تنهایم بگذارند..!سال هاگ...

گفتند فداے سرتاین نشد یڪے دیگرولے هیچکدام نمیدانستنداین ڪه ر...

به پــاے همـپیــر شدیمـ ؛من ،و خیــــال تــو

♡‍ شب است  و من می‌خواهمت  نه چون خواستنِ خواب  ڪه آرام است ...

همین سڪوت تلخ ، گاهے شریف ترینشڪل عاشق ماندن است .تــو میدان...

آخرش یڪ نفر از راه می رسدڪه بودنش جبرانِ تمامِ نبودن‌هاستجبر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط