من اومدمممممممممم
خلاصه عشق 🤎✨
پارت ۶ 🤎✨
۶ سال بعد
از خواب بیدار شدم امروز قرار بود بعد از مدت ها جونگکوک و بقیه اعضای بی تی اس رو ببینم و من هنوزم روی تهیونگ کراش داشتم یه جورایی خیلی معروف شده بودن و این خیلی خوب بود براشون البته که خیلی کم میبینمشون ولی امروز بعد از مدت ها بالاخره میبینمش خیلی دلم براشون تنگ شده
رفتم دستشویی کار های لازم انجام دادم صورتم رو شستم روتین روزانمو انجام دادم رفتم دوش گرفتم برای صبحانه رفتم پایین
+صبح بخیررررر هععع اوپااااااااااااااااااااااااا
و پریدم بغلش
&آروم تر دختر کمرم شکست
+خیلی نامردی دلم برات تنگ شده بود قرار نبود بیای چی شد اومدی ؟
اروم از بغلش در اومدم
& اومدم یه سر به مامان بابا بزنم و تو رو ببرم پسرا ببین حسابی دلشون برات تنگ شده
+دل منم خیلی براشون تنگ شده
ــ پس اماده باش تا یک ساعت دیگه میریم
+اوکی
صبحانه خوردم کلی با اوپا حرف زدم کلی خاطرات گفت خندیدیم بعد از نیم ساعت رفتم بالا اماده شدم برای رفتن
از حق نگذریم خیلی دلم برای تهیونگ تنگ شده آماده بودم رفتم طبقه پایین
خوببب بریم
&ا/ت چقدر عوض شدی
+استایلم؟
&اره بیا بریم
با مامان خداحافظی کردیم رفتیم به خونه جونگکوک قرار بود پسرا هم همشون جمع شن اونجا رسیدیم جلوی در خونه ماشین پارک کرد تو پارکینگ و بعد پیاده شدیم رفتیم تو همین حین صدای کفش مردونه ای از پشت سرم میومد
برگشتم به پشت نگات کردم با تهیونگ که درست پشت سرم وایساده بود و قدش رو کوتاه کرده بود که با من هم قدم بشه مواجه شدم و بعدش بدون گفتن چیزی سریع بغلم کرد
ــ ا.ت چقدر عوض شدی خدای من باورم نمیشه خودتی
همینجوری که تو بغلش بودم جواب دادم
+شماها که بیشتر عوض شدین
از بغلش اومدم بیرون که جونگکوک گفت
&خیله خوب ا.ت همه ی انرژیت رو برای این بچه نزار بالا طرفدار زیاد داری
ــ هیییی سرت به کار خودت باشه
+بریم بالا اعضا اومدن
ــ بله اومدن بیا بریم ببینیم خونه سالمه
اسلاید 2:جونگکوک
اسلاید ۳:ا/ت
اسلاید ۴:تهیونگ
پارت ۶ 🤎✨
۶ سال بعد
از خواب بیدار شدم امروز قرار بود بعد از مدت ها جونگکوک و بقیه اعضای بی تی اس رو ببینم و من هنوزم روی تهیونگ کراش داشتم یه جورایی خیلی معروف شده بودن و این خیلی خوب بود براشون البته که خیلی کم میبینمشون ولی امروز بعد از مدت ها بالاخره میبینمش خیلی دلم براشون تنگ شده
رفتم دستشویی کار های لازم انجام دادم صورتم رو شستم روتین روزانمو انجام دادم رفتم دوش گرفتم برای صبحانه رفتم پایین
+صبح بخیررررر هععع اوپااااااااااااااااااااااااا
و پریدم بغلش
&آروم تر دختر کمرم شکست
+خیلی نامردی دلم برات تنگ شده بود قرار نبود بیای چی شد اومدی ؟
اروم از بغلش در اومدم
& اومدم یه سر به مامان بابا بزنم و تو رو ببرم پسرا ببین حسابی دلشون برات تنگ شده
+دل منم خیلی براشون تنگ شده
ــ پس اماده باش تا یک ساعت دیگه میریم
+اوکی
صبحانه خوردم کلی با اوپا حرف زدم کلی خاطرات گفت خندیدیم بعد از نیم ساعت رفتم بالا اماده شدم برای رفتن
از حق نگذریم خیلی دلم برای تهیونگ تنگ شده آماده بودم رفتم طبقه پایین
خوببب بریم
&ا/ت چقدر عوض شدی
+استایلم؟
&اره بیا بریم
با مامان خداحافظی کردیم رفتیم به خونه جونگکوک قرار بود پسرا هم همشون جمع شن اونجا رسیدیم جلوی در خونه ماشین پارک کرد تو پارکینگ و بعد پیاده شدیم رفتیم تو همین حین صدای کفش مردونه ای از پشت سرم میومد
برگشتم به پشت نگات کردم با تهیونگ که درست پشت سرم وایساده بود و قدش رو کوتاه کرده بود که با من هم قدم بشه مواجه شدم و بعدش بدون گفتن چیزی سریع بغلم کرد
ــ ا.ت چقدر عوض شدی خدای من باورم نمیشه خودتی
همینجوری که تو بغلش بودم جواب دادم
+شماها که بیشتر عوض شدین
از بغلش اومدم بیرون که جونگکوک گفت
&خیله خوب ا.ت همه ی انرژیت رو برای این بچه نزار بالا طرفدار زیاد داری
ــ هیییی سرت به کار خودت باشه
+بریم بالا اعضا اومدن
ــ بله اومدن بیا بریم ببینیم خونه سالمه
اسلاید 2:جونگکوک
اسلاید ۳:ا/ت
اسلاید ۴:تهیونگ
۶.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.